باران میبارد
جمعه, ۶ آبان ۱۳۹۰، ۱۲:۵۷ ب.ظ
"یک صبح بیدار میشویم و میبینیم
که باران تند میبارد
نه بر گیاهان و کشتزاران و پنجرهها
باران میبارد
نه بر استخان خستهی کوه، یا گلدان یا پرندههای نشسته روی سیم برق
یک صبح با صدای بارانی که تند میبارد
بارانی که نمیبارد بر چتر، بیدار میشویم
و میبینیم باران قطره قطره میریزد
بر دکهی روزنامه فروشی
و کلمات خون و خونریزی
با هر قطرهی باران از روزنامه
قطره قطره میچکد
قطره قطره میریزد..."
از کتاب «خاهران این تابستان» بیژن نجدی