نظر بازی
من کامنت بازی بلد نیستم. یکی برایم کامنت میدهد نمیدانم باید چه کار کنم. اسمس بازی هم بلد نیستم. یعنی حوصلهاش را ندارم. وقتی به یکی اسمس میدهم حال و حوصله ندارم بیش از سه بار متوالین اسمس بدهم. خیلی زیاد پیش میآید که بهم اسمس میفرستد کسی و من یه روز بعد دو روز بعد جواب میدهم. یا اصلن جواب نمیدهم. آخریش دیگر شاهکار بود. میم اسمس زده بود که حالت چطوره؟ خوبی؟ خوشی؟ حالا کلی هم دو هفته پیشش برام کار کرده بود و بهم حال داده بودها. حال نداشتم جواب بدهم. جواب هم ندادم. فکر میکنم سر همین چیزهاست که کسی برام اسمس نمیفرسته. مگه اینکه کارش پیشم لنگ باشه... کامنت بازی بلد نیستم. نمیدانم وقتی یکی برام یه جملههای قشنگ قشنگ مینویسه چی جواب بدم. کلی زور زدهام چندین بار که من هم جواب بدهم، بعد مبارزه با ذاتم بوده فکر کنم. نتوانستهام. سر همین چیزها هم هست که فکر کنم وبلاگم بعد از دو سال و نیم هنوز تعداد کامنت هاش از تعداد انگشتان یه دست هم فراتر نمیره. یعنی خیلی وقتها بیکامنت میمانم. حس دیده نشدن بهم دست میدهد. بعد بعضی وقتها من هم دلم کامنت میخاهد. ولی خیلی وقتها هم حوصلهی کامنت ندارم... یعنی تنهاییهای من ازین جاها شروع میشود؟ نه... بهتر است بگویم یعنی تنهاییهای من ازین جاها شروع به نمود پیدا میکنند؟... نمیدانم...