از یادداشتهای دفترچهی سورمهای4
شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۵:۲۸ ق.ظ
نوجوانی: دورهای که انگار وقت کُند میگذرد. مانند یک تونل تاریک است که هر کسی دلش میخاهد زودتر به نیمدایرهی روشنِ انتهایی آن برسد. هر نوجوانی دوست دارد وقت و زمان سریعتر برود بگذرد تا او هم بزرگ شود، آدم شود. قصهی من هم در مورد همین است: پسری که میخاهد همه چیز زودتر تمام شود واو بزرگ شود، میخاهد هر چه سریعتر به نیمدایرهی روشن انتهای تونل برسد غافل از اینکه این تونل تاریک یک فرصت است برای ساختن جادهای که در آن روشنایی ست... او میخاهد فقط وقت بگذرد و هیچ استفادهای هم ازین وقت نمیکند...