یان تیرسن
پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۸۹، ۰۵:۰۷ ب.ظ

من هم مثل خیلیهای دیگر شما را با آهنگهای فیلم «آملی» شناختم. یعنی اولین باری که آهنگهایتان را گوش دادم اصلن نمیدانستم شما کی هستید. اصلن اسمتان برایم مهم نبود.
سوم دبیرستان بودم. دانیال برایم یک سی دی آهنگ فیلم آورده بود. (هنوز هم بعد از سالها کسی پیدا نشده که بتواند مثل دانیالِ آن روزها ناغافل بهم حال بدهد... این را باید شما هم بدانید) از آهنگهای گادفادر و آنشرلی تا آهنگهای زبیگنیف پرایزنر توی فیلمهای کیشلوفسکی توی آن سی دی بود. (اسم آقای پرایزنر را هم تازگیها یاد گرفتهام. بهتان بر نخورد. آن موقع اسم هیچ کدامتان را بلد نبودم.) آهنگهای فیلم آملیتان توی یک فولدر بود به اسم املی. از همان زمان بود که دیوانهی آهنگهایتان شدم. حالا یک هفتهای است که آلبومهای دیگرتان را هم دارم گوش میدهم و شما یک هفته است که دارید با تمام روح من عشق بازی میکنید...ای کاش میتوانستم با کلمهها بیان کنم که شما با آهنگهایتان با من چه کارها کردهاید... نمیدانم... نمیتوانم... میدانم. حتمن به من میگویید: «برو تو هم آهنگ خودتو بساز». آخر توی یکی از مصاحبههایتان گفته بودید: «هر کسی میتواند با توجه به امکاناتش کاری بکند. به دیگران گوش ندهید و تلاشتان را بکنید. با کمک نرم افزارهای موسیقی آلبومی درست کنید. وسائل تکنیکی و نرم افزارهای آنچنانی آن قدرها هم اهمیت ندارند. امروزه با کامپوتر همه چیز در دسترس است و هیچ مرزی نیست، همهی مردم میتوانند موسیقی بسازند، عجله کنید.» اما...
مثلن این اهنگ «Mother «s Journey» که برای فیلم خداحافظ لنینتان ساخته بودید. باور میکنید من دوشنبه سه ساعت تمام پشت سر هم داشتم به این آهنگ یک و نیم دقیقهایتان گوش میدادم؟ هی به آهنگتان گوش میدادم. هی توی اتاقم راه میرفتم. هی توی اینترنت میچرخیدم. راه میرفتم. هی با کتاب هام ور میرفتم. و هی به آهنگتان گوش میدادم و سیر نمیشدم. سیر نمیشدم. و نمیدانم چرا آن طوری شده بودم. یک جور حالت روحانی؟ یا آن آهنگ «A quai» توی آلبوم L» Absenteتان که با سازدهنی و آکاردئون آرام و آهسته شروع میکردید و بعد به یک ریتمی میرسیدید که آدم احساس میکرد دارد دیوانه می شود. اصلن همین جوریها هستید. آهنگهایتان آرام و آهسته است. ساده است. خیلی ساده. شلوغ بازی درنمی آورید. اما با همین سادگی تا اعماق روح نفوذ میکنید. با همین آهنگهای به شدت سادهتان آدم را ویران میکنید.
گفتم نمیتوانم برای توصیف آهنگهایتان کلمههای مناسب به کار ببرم. یک چیزهای عجیبی توی ذهنم میسازید ولی من نمیتوانم بیانشان کنم. یک تصویرهای غریب و عجیبی. اما، کلی زور زدم. یعنی خودم را کشتم تا برای یکی از آهنگهایتان توی ذهنم یک تصویر قابل بیان بسازم. یعنی تصویری که ساختهام خب دزدی است. از یک فیلم دزدیدهام. فیلم افسانهی ۱۹۰۰. حتمن دیدهاید این فیلم را. شما برای من همان پیانیست قهرمان فیلماید. بیشوخی میگویم. یک جایی توی فیلم یکی از ستارههای موسیقی میآید تا با ۱۹۰۰ دوئل کند. قرار میشود هر کدامشان یک آهنگ بنوازند تا ببینند کدام یکیشان شاختر است. نوبت۱۹۰۰ که میشود او برمی دارد با کمال آرامش یک سیگار خاموش را پشت کلیدهای پیانویش قرار میدهد. بعد مینشیند پشت پیانویش و شروع میکند به نواختن. یک آهنگ خیلی تند را مینوازد. بعد که اهنگش تمام میشود میرود از پشت پیانو سیگار را برمی دارد. از بس تند نواخته تمام کلیدهای پیانو داغ شدهاند و از داغیشان سیگار هم آتش گرفته. سیگار را برمی دارد و تقدیم میکند به آن ستارهی موسیقی. خاستم بگویم وقتی آهنگ «Preparation For The Last TV Fake» را از آلبوم خداحافظ لنین (چه قدر تند و هیجان انگیز بود این آهنگ) گوش میکردم، به این فکر میکردم که این همان آهنگی است که ۱۹۰۰نواخته. یعنی شما را تصور کردم که دارید مثل ۱۹۰۰این آهنگ را مینوازید و روح و روان من را ساتوری میکنید!
نمیدانم... نمیدانم... آقای یان تیرسن سرتان را درد نمیآورم. فقط میخاستم بگویم شما با بعضی آهنگهایتان من را به طرز عجیبی ویران کردهاید... من ویران شما هستم...!
مرتبط: سرگذشت شگفت انگیز ِ یان تیرسن – دانلود آلبومها: Good bye lenin (۲۰۰۳) - L «Absente (۲۰۰۱) - amelie (۲۰۰۱) - Tout Est Calme (۱۹۹۹) - Le Phare (۱۹۹۷) - La Valse des Monstres (۱۹۹۵)