تشرف
جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۸۹، ۰۴:۲۸ ب.ظ

با خانهها و خیابانها
کوچهها و میدانهایش
در آغوش من است لاهیجان
ایستادهام بر مزار شیخ زاهد گیلانی
بوی باغهای چای را میمالم به تنم
شاخههای درخت انار
بر شانههای من است
انگار برگ پوش شدهام
در خرقهای گیاهانه
زنبیلی پر از پیلههای ابریشم
دور میشود بر استخوان کتف یک گیله مرد
و پروانهای در پیلهی من، این شهر
پیر میشود با رویای ابریشم
استخر لاهیجان
استخر و افسانه
استخر و میعادگاه مرغابی عاشق
ملحفهای ست آبی و خیس
روی تن برهنهی مهتاب
نبض کارخانههای برنج
آهسته میزند روی مچ دستهای من
با همین دست هاست که میگویم:
-سلام همشهری
و بوی کلوچه میدهد
هر دهانی که میگوید: علیک سلام
از خدا که پنهان نیست
چرا پنهانش کنم از تو، آقا شیخ زاهد گیلانی
سیاه پوش قهوه خانهای هستم
که در مسیر راه کمربندی دور لاهیجان
روزی مُرد
همین طور سیاه پوش آینهای شدهام
که جیوهاش روزی ریخت
سیاه پوش قالیچهای هستم
که در مغازهی سمساری ست
آه آقا
بله آقا
آقا شیخ زاهد گیلانی.
کوچهها و میدانهایش
در آغوش من است لاهیجان
ایستادهام بر مزار شیخ زاهد گیلانی
بوی باغهای چای را میمالم به تنم
شاخههای درخت انار
بر شانههای من است
انگار برگ پوش شدهام
در خرقهای گیاهانه
زنبیلی پر از پیلههای ابریشم
دور میشود بر استخوان کتف یک گیله مرد
و پروانهای در پیلهی من، این شهر
پیر میشود با رویای ابریشم
استخر لاهیجان
استخر و افسانه
استخر و میعادگاه مرغابی عاشق
ملحفهای ست آبی و خیس
روی تن برهنهی مهتاب
نبض کارخانههای برنج
آهسته میزند روی مچ دستهای من
با همین دست هاست که میگویم:
-سلام همشهری
و بوی کلوچه میدهد
هر دهانی که میگوید: علیک سلام
از خدا که پنهان نیست
چرا پنهانش کنم از تو، آقا شیخ زاهد گیلانی
سیاه پوش قهوه خانهای هستم
که در مسیر راه کمربندی دور لاهیجان
روزی مُرد
همین طور سیاه پوش آینهای شدهام
که جیوهاش روزی ریخت
سیاه پوش قالیچهای هستم
که در مغازهی سمساری ست
آه آقا
بله آقا
آقا شیخ زاهد گیلانی.
بیژن نجدی/از کتاب"پسرعموی سپیدار"،صفحه ی 168 و 169
مرتبط: داستان دو شهر
پس نوشت: کل وبلاگ های وردپرس و بلاگر دوباره فیلتر شدند!
پس نوشت2: من جلبک نشده ام. این که این قدر شخصی و بی ربط به حوادث دور و اطراف می نویسم به خاطر این است که حرف تازه ای ندارم. چیزهایی که بقیه می گویند کافی است دیگر.
پس نوشت3: من دلم می خاهد حمید تند تند و زیاد زیاد بنویسد: این جا.
مرتبط: داستان دو شهر
پس نوشت: کل وبلاگ های وردپرس و بلاگر دوباره فیلتر شدند!
پس نوشت2: من جلبک نشده ام. این که این قدر شخصی و بی ربط به حوادث دور و اطراف می نویسم به خاطر این است که حرف تازه ای ندارم. چیزهایی که بقیه می گویند کافی است دیگر.
پس نوشت3: من دلم می خاهد حمید تند تند و زیاد زیاد بنویسد: این جا.