خفه شو!
آن اول ها نمی دانستم. می رفتم اول کارگر ماشین سوار می شدم برای این که بروم بالا. کرایه سیصد تومان بود. خیلی هم شاکی بودم که چه وضعش است آخر؟ یعنی چی که نصف کلاس های ما (عمومی ها و دروس علوم پایه) توی میدان انقلاب است و نصف درس ها توی امیرآباد؟ بعدها فهمیدم که سرویس هم هست. یعنی سعی کرده اند عذاب ما را نصف کنند. سرویس ها اتوبوس های شرکتی واحدی بودند که برای دانشگا کار می کردند. جلوی در قدس سوار می کردند و تا امیرآباد و جلوی در دانشکده ی فنی هم می رفتند. از سواری های انقلاب امیرآباد هم سریع تر می رفتند. آخر می انداختند توی بزرگراه چمران و از آن جا می رفتند به امیرآباد. سواری ها و اتوبوس های پولی توی ترافیک خیابان کارگر گیر می کردند. اما سرویس های دانشگا نه. هر کدام از راننده ها هم برای خودشان فیلمی بودند. حالا حوصله ندارم قصه های شان را بگویم، اما واقعن فیلم بودند. تا این که چند ماه پیش روی شیشه ی پشت راننده اعلامیه زدند که سرویس های دانشگا از پول بچه های خوابگاه تامین می شود بچه های تهرانی نباید سوار شوند. چرند محض بود. نصف بچه هایی که سوار سرویس ها می شدند تهرانی هایی بودند که بین انقلاب و امیرآباد آلاخون والاخون بودند. کسی محل نداد. به موقع و مجانی رسیدن به کلاس ها مهم تر بود. تا این که چند هفته ی پیش جلوی ایستگاه دو تا از حراستی های کت و کلفت را گذاشتند کنار اتوبوس ها تا هر کس کارت خوابگاه ندارد سوار نشود. جلوی دانشکده ی فنی امیرآباد هم یک صندلی گذشتند و یکی از حراستی های یاردانقلی را گذاشتند که آقا بچه تهرانی ها سوار نشوند... به همین راحتی. حالا چند هفته ای است که سواری های انقلاب امیرآباد و بالعکس مشتری های شان زیادتر شده. و نیز اتوبوس های انقلاب شهرک والفجر که توی همان انقلاب شیشه های شان از زور جمعیت داخل شان سیاه می شود و دل راننده غنج می رود برای صدوبیست و پنج تومان هایی که قرار است بسلفد... حالا دیگر ده دقیقه پانزده دقیقه ی اول کلاس ها را دیر رسیدن دارد عادی می شود... آن روزهای اول بچه ها با مسئول خط بحث می کردند و او هم می گفت من کاره ای نیستم. به من دستور داده اند و فلان و بیسار...
حالا نگاه می کنم به این جا. خبر خود فارس نیوز است: "در جریان دومین تظاهرات گسترده دانشجویان انگلیسی در اعتراض به افزایش شهریه دانشگاهها، پلیس انگلیس 15 دانشجو را دستگیر کرد. پلیس انگلیس اعلام کرد که بیش از 3 هزار دانشجو با تظاهرات در شهر "برایتون " به سوی پلیس تخممرغ و وسایل آتشزا پرتاب کردند."
نگاه می کنم به این جا. عجیب است: "دهها هزار نفر از دانش آموزان و دانشجویان ایتالیایی با تظاهرات در شهر های بزرگ این کشور افزایش بودجه نهادهای آموزشی را خواستار شدند."
بعد می روم این جا را نگاه می کنم.
به این فکر می کنم که چیزهایی که این ها به آن اعتراض می کنند چه قدر شبیه خواسته های ماست. به این جا نگاه می کنم. اوه. این ها هم روز دانشجو داشته اند. وااای. روز دانشجو برداشته اند خواسته های شان را فریاد زده اند. واقعن عجیب است. بعد به این فکر می کنم که مسئولین مسجد دانشگاه تهران به همراه حجت الاسلام والمسلمین پناهیان روز عرفه بعد از مراسم شان برای سه هفته ی بعد اعلام می کنند که روز 16آذر مراسم آغاز ماه محرم با حضور حجت الاسلام والمسلمین پناهیان و مداحان اهل بیت در مسجد دانشگاه تهران برگزار می شود. به سربازان جان بر کف ولایت فکر می کنم که روز دانشجو به بهانه ی پناهیان می آیند و منتظر می شوند تا ما دست از پا خطا کنیم، منتظر می شوند تا صدای مان از حلق مان بیاید بیرون که این حق من است، که شما دارید حق من را می خورید...آن ها منتظرند...
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد ...