به خاطر زنهاست...
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۶ ب.ظ

قبول کن که این استوار شدن ها، این هدفمند شدن ها، این سینه ستبر کردن ها به خاطر زن هاست. جنگجو شدن و به جنگ رفتن و تا پای مرگ جنگیدنِ مردها به خاطر زن هاست. شاعر شدن شان هم به خاطر زن هاست. حتا می توانم بگویم خیلی از پیامبرشدن های مردها هم به خاطر زن هاست.
قبول کن که بهشت توی بغل زن ها بود.
بچه دار که شدند بهشت را گذاشتند زمین تا بچه یشان را بغل کنند.
حالا همچنان بهشت زیر انگشتان پاهای شان است.
قبول کن همه ی این رگ گردنی شدن ها، همه ی این سراسر کارو باور شدن های ما فقط برای لبخندی است که روی لب شان می نشیند. قبول کن که غم همه ی عالم را به جان می خریم و در دل می ریزیم تا زن ها شعر بخوانند و برقصند. بخوانند که:
دستم به فلک می رسد
خوشحال و خندان می شوم
سرم گنبد گردون را می ساید
بطن ستارگان را می درم
شادی را فتح می کنم
و همچون ستاره ای می درخشم
و به مانند کیهان می رقصم
می رقصم
می رقصم...
و...
و قبول کن که از در خانه ی زن ها است که ما بیرون می آییم. از در خانه ی زن ها است که ما بیرون می آییم و وارد کوچه ی تاریخ می شویم، وارد کوچه ی عرفان می شویم و می رویم. می رویم و خانه را فراموش می کنیم...قبول کن.