همگرایی و دوگانگی
به کوری چشم من و امثال من محمود احمدینژاد کابینهاش را مشخص کرد. بعد از دو ماه سخت و عجیب که من از آن به تعبیر "انقلابک درونی جمهوری اسلامی" نام میبرم و در کوران دادگاهها و پروندهسازیهای(1)پس از این انقلابک، احمدینژاد بازوهای اجراییاش را تکمیل کرد. (بسیج و سپاه و نیروی انتظامی بازوهایی بودند که زودتر وارد میدان شده بودند). آقای حداد عادل هم در سخنرانی روز یکشنبه 25 خرداد در دهمین نشست سالانه اعضای اتحادیه دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور که در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شد، گفته:"در مجلس یک اراده موثر و تعیین کننده برای مخالفت با دولت وجود ندارد بلکه نگاه عمومی این است که باید به دولت کمک شود که این نگاه مجلس و همچنین توصیه رهبری است."
این حرفهای "احمد توکلی" هم دل خوشکنکی بیش نیست و من فکر میکنم این حرفها را برای نگهداشتن پرستیژ خودش زده. بر همگان واضح و مبرهن است که مجلس از امثال حدادعادل پر شده. این حرفها که: "در این فهرست کسانی هستند که حتی یک روز هم کار اجرایی نداشتهاند." و "کسی که یک روز در زندگیش کار اطلاعاتی نکرده و مهمترین کاری که در رشته خود در سالهای اخیر انجام داده، ریاست سازمان اوقاف بوده برای وزارت اطلاعات چه تناسبی دارد؟" و "بالاترین و تنها سمت اجراییای که دولت برای وزیر پیشنهادی رفاه اعلام کرده است، مسوول بسیج واحد خواهران دانشگاه آزاد اسلامی کرج و با رشته تحصیلی روانشناسی بالینی است."
در مورد جنسیت وزرا هم من حرفی ندارم. چرا که جنسیت و فمینیسم و ضدفمینیسم اصلن برایم مطرح نیست. فقط دو تا نکتهی واضح و مشخص را میگویم.
اولی در مورد صفتی است که نگرانیام را به شدت افزایش داده: همگرایی.
احمدینژاد یکشنبه در گفتوگویش با خبر ساعت14 ملاکهای انتخاب وزرایش را اینطور اعلام کرد: صلاحیتهای اخلاقی و تعهد، کارآمدی، همگرایی. دو ویژگی اول جای بحث ندارند. پذیرفتهاند. اما ویژگی سوم... در ادامهی حرفهاش اینطور گفت که ممکن است اشخاصی با کارآمدی بالاتر وجود داشته باشند اما به سبب همگرا نبودن از آنها استفاده نشده. ما امیدواریم با همکاری، هماهنگی و تعامل سازنده در هیئت دولت نقص کارآمدی را با ویژگی همگرایی پوشانده شود.
این یعنی کنار گذاشتن نخبگان، این یعنی خودی غیرخودی کردن، این یعنی بیخود بودن توانایی و علم و دانش...
میترسم به زودی روزگاری برسد که خیل عظیمی از اساتید دانشگاههای معتبر و دولتی به دلیل همگرا نبودن از تدریس محروم شوند و همچنین دانشجویان از تحصیل.... همگرایی...
- تو همگرا نیستی. برو بیرون!
- تو به هیچ دردی نمیخوری. چون همگرا نیستی.
و...
اما نکتهی دوم. یکی از انتقاداتی که همواره به جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته(مخصوصن بعد از رحلت امام خمینی(ره)) وارد میشده برخورد دوگانه بوده. مثلن جمهوری اسلامی میگوید: در هر جای دنیا ظلمی صورت بگیرد ما نباید سکوت کنیم. باید اعتراض کنیم. باید جلویش را بگیریم. اما این اعتراض فقط در مورد فلسطین عملی میشده و در قبال ظلم در کشورهای دیگر اعتراضی صورت نمیگرفته. نمونهی اخیرش سکوت دولت در برابر کشتار مسلمانان در چین.(2)
از این دست دوگانگیها در انتخاب وزرای محمود احمدینژاد هم به چشم میخورد. دارودسته احمدینژاد از یک طرف اکیپ تشکیل میدهند برای پروندهسازی علیه دانشگاه آزاد و جاسبی و هاشمیرفسنجانی.(سلیمی نمین را میگویم.) و از آن طرف چند تا از وزرا، اشخاص کلیدی مملکت در اجرا، فارغالتحصیلان همین دانشگاه آزادند. سابقهی تحصیلی چند تا از وزرا:
* فاطمه آجرلو، وزیر پیشنهادی رفاه و تامین اجتماعی:
کارشناس روانشناسی بالینی
کارشناش ارشد روانشناسی شخصیت
دانشجوی دکترای روانشناسی تعلیم و تربیت
(با توجه به سابقهی اجرایی " مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج" در پروندهاش میفهمیم که دانشگاه آزادی است.)
* محمد عباسی، وزارت تعاون:
فوق لیسانس مدیریت دولتی از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی
ادامه تحصیل در دکترای مدیریت ( دانشوری)
* شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد و دارایی
دکترای تخصصی اقتصاد بخش عمومی از دانشگاه آزاد
(منبع اطلاعات: سایت تابناک)
حال اگر دانشگاه آزاد بد است و خانهی فساد پس چرا وزرا از همین دانشگاه آزاد میآیند و مثلن از دانشگاه تهران نمیآیند؟!! و اگر دانشگاه آزاد خوب است پس تیم پروندهسازی برای آن چه معنایی دارد؟!!!
1:سوژهی دو مورد از پروندهسازیهای اخیر عماد افروغ و آیتالله صانعی بودهاند. در مورد آیت اللهصانعی این بار روزنامه کیهان وارد عمل نشد. بلکه این "ایران" بود که وارد عمل شد. ایران به آیتالله تهمت زده که شما در یک جمع خصوصی در گرگان به احمدینژآد فحاشی کرده و او را حرامزاده خواندهاید. بعد بر همین مبنا تشخیص داده که آیتالله صانعی باید شامل مجازات حد اسلامی بشود. البته شاید بهتر است بگویم آیتالله صانعی به خاطر حمایت از میرحسین موسوی شامل حد اسلامی شده!
2:خودم میدانم که در نهایت اعتراض کرد. ولی این اعتراض زیر فشار شدید مطبوعات بود. اگر مطبوعات نبودند احتمالن دولت بیخیال میشد.(حالا که مطبوعات یکی یکی دارند نابود میشوند در آینده هیچ فشاری به حول قوهی الهی نخواهد بود!
مشکل بزرگتره.