تهمتن برومند!
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۸۸، ۰۶:۴۵ ب.ظ
در همان نگاه اول حس جالبی به آدم می دهد. حس سرخوشی و بی خیالی و آدم نسیمی را که در عکس می وزد با دیدن عکس روی گونه هایش حس می کند. در خیال خودش را در علفزاری که نسیم های پی درپی در آن وزیدن می گیرند تصور می کند. خودش را تصور می کند که رو به نسیم ها ایستاده و دست هایش را از هم باز کرده و می خواهد باد را بغل کند...صندلی. نشستن. آرمیدن. تکیه دادن. پاروی پا انداختن...خدا.
من خوبم,بابا تا حالا کسی مارو اینقد که تو آدم حساب کردی,حساب نکرده بود
الان هیجان زدم به تته پته افتادم.
منم همینجام بیکار و علاف به گفته کسی که کارش درسته اما دوستش ندارم "کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید قضا همی بردش تا به سوی دانه دام"
منم تو دشت رو به نسیم ایستادم و دستامو باز کردم اما میخوام ناتور دشت باشم.