سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیل» ثبت شده است

جبران خسارت؟!

۱۷
فروردين

سیل در خوزستان

چند روستا نابود شوند بهتر است یا یک شهر؟ یک تصمیم اخلاقی سخت است. تصمیمی که در این چند روز پیش روی استاندار خوزستان قرار گرفته. احتمالا متغیرهای هزینه ی زیرساخت ها و تعداد افراد صدمه دیده بود که باعث شد تا او تصمیم بگیرد که سیل بندهای چند روستا از بین بروند. سیل بندها شکسته شوند تا آب برود توی زمین های کشاورزی و خانه های آن روستاییان و به شهرها آسیب نرساند.

عقلانی به نظر می رسد. اما اتفاقی که در واقع افتاده این بوده: روستاییان تا پای جان و کشت و کشتار  با ماموران قضایی و کشاورزی درگیر شده اند. آن ها یک تجربه ی تلخ داشته اند و حاضر نیستند که آن تجربه برایشان تکرار شود. سال 1395 سیل آمده و تمام محصولات و خانه های آن ها را نابود کرده. ولی هیچ جبرانی از سوی دولت در کار نبوده. استاندار وعده داده که تا آخر ماه خسارت های سال 95 تمام و کمال به آن ها پرداخت می شود. اما نوشدارو بعد از مرگ سهراب؟

راستش حقیقت ماجرا همین جاست: دولت جبران نخواهد کرد.

دروغ می گویند. مثل چی دروغ می گویند. دولتی ها دروغ می گویند. حتی سپاه هم دروغ می گوید. جبران نخواهند کرد. نه این که نخواهند. اتفاقا خیلی هم دوست دارند. ولی نمی توانند. دولت نمی تواند. سپاه هم به طرز گول زنکی چند تا ساختمان را بازسازی می کند و توی بوق و کرنا می کند. آن هم چون حساب کتاب پس نمی دهند و پولی که در اختیارشان است برنامه ریزی شده نیست. ولی آن ها هم نمی توانند. پول همیشه محدود است. خسارت ها را نه دولت و نه سپاه و نه هیچ نهادی جبران نخواهند کرد و همه ی این حرف های امیدوارکننده وعده ی سر خرمن است.

نه... اصلا نمی خواهم بگویم دولت ناتوان است. سپاه فلان است. بسیج بهمان است. کمیته امداد این جور. بهزیستی آن جور. نه... حتی می خواهم کمی گستاخ باشم و بگویم نباید هم جبران کنند. مگر آن خانه ها را دولت ساخته که با خراب شدنشان بخواهد بازسازی کند؟ دولت تنها یک وظیفه دارد: اسکان موقت و امدادرسانی اولیه به حادثه دیدگان در اسرع وقت و با کیفیت ترین حالت ممکن. همین و همین. اگر دولت آن خسارت ها را جبران کند مطمئنا از جیب کسان دیگری بریده و تزریق کرده به حادثه دیدگان. حق کسان دیگری را نابود کرده و شاید اگر بگوییم از حق آیندگان (فرزندان ما،‌ آموزش و پرورش،‌ تحقیق و پژوهش و...)‌ می زند هیچ دروغ نگفته باشیم.

دنیا ساز و کار دیگری برای جبران خسارت ها دارد. اسمش هم بیمه است. در مورد سیل و حوادث طبیعی بیمه های آتش سوزی دهه هاست که در جهان انسان های بسیاری را از ورطه ی نابودی نجات داده اند. بیمه ها در زمان ساخت خانه ها وارد بازی می شوند. بیمه ها قبل از حادثه وارد بازی می شوند. چشم بسته جبران خسارت را بر عهده نمی گیرند. توصیه می کنند. اگر خطری در آینده احتمال داشته باشد خودشان را به آب و آتش می زنند تا جلوی آن احتمال را بگیرند. اگر خانه ای در بستر رود باشد بیمه اش نمی کنند. اگر خانه ای سست بنیاد باشد گیر می دهند که باید اصولی ساخته شود. بیمه ها قبل از وظیفه ی جبران خسارت، وظیفه ی پیشگیری را به عهده می گیرند. ذینفع اند و تا جای ممکن گیر می دهند تا کارها اصولی انجام بگیرد. وقتی هم حادثه ای رخ می دهد تمام و کمال می ایستند و جبران می کنند. رقابت دارند. شرکت ها می شتابند تا هر چه زودتر و بهتر خسارت ها را پرداخت کنند. نیازی به هزار تبلیغ برای جذب کمک های مردمی ندارند. بی این که از حق کس دیگری بزنند. بی این که دروغ بگویند. چون کارشان همین است. کار دولت بیمه گری نیست...

ما بیمه ای داریم به اسم مسئولیت مدنی دارندگان وسائط نقلیه موتوری موسوم به بیمه ی شخص ثالث. بیمه ای که مستقیما درگیر مرگ و میرها و تصادف های جاده ای است. اما از بس دولت دخالت کرده و مجلس قوانین آن را انگولک کرده،‌ این نوع از بیمه نتوانسته نقش کلیدی در جاده های ایران داشته باشد. 

راستش یک جایی باید دولت و مجموعه ی دولت دست از دروغ گفتن بردارد. خودش می داند که جبران نمی کند. هزاران سیگنال هم نشان می دهد که جبران نخواهد کرد. چرا دروغ می گوید؟ یک جایی جسارت به خرج بدهد و بگوید وظیفه ی من نیست. یک جایی برگردد بگوید این وظیفه ی بیمه هاست. برگردد بگوید ملت از این به بعد بروید بیمه ی آتش سوزی و سیل کنید. بیمه ها را دخالت بدهد. به آن ها قدرت مانور و نظارت بدهد. هزار تا سازمان برای نظارت کارهای مهندسی در ایران با هزار گونه رشوه و حرام لقمگی شکل گرفته. نیازی نیست. کار را بده به کسی که برایش خوب بودن فایده است...

چرند دارم می گویم. می دانم. آرزوهای محالی دارم. فقط خواستم بگویم دارند دروغ می گویند...

  • پیمان ..