قصهگو برنده است؟!
این روزها مشغول خواندن کتاب «سیاست و اقتصاد عصر صفوی» هستم. کتاب ارزشمند باستانی پاریزی عجیب خواندنی است. باستانی پاریزی از برآمدن صفویه شروع میکند. فصل به فصل اسناد و روایات اقتصادی مربوط به هر کدام از شاهان صفوی را نقل میکند و تصویری کلی از اوج و فرود این سلسلهی مشهور در تاریخ ایران را ترسیم میکند.
تا پول نباشد کاری برنمیآید. این یک حقیقت غیرقابل انکار است. اینکه صفویه پول از کجا آوردند و بعد از به دست گرفتن حاکمیت چطور مالیات میگرفتند و چه طور حقوق میدادند و صادرات ایران در زمان صفویه چه بوده و نظام رفاهی چگونه بوده است و تورم کی به وجود آمد و فساد کی به جان ایران افتاد و و داستان هجوم افغانها چه بود و... همه و همه از فصلهای کتاب باستانی پاریزی است.
کتاب پر است از قصه. باستانی پاریزی خودش را یک قصهگو میداند و به فراخور مطلب از منابع مختلف و حتی از دهات آبا اجدادی خودش (پاریز) قصه نقل میکند. قصه پشت قصه. قصههایی که علاوه بر خواندنی کردن کتاب تصویری شدیدا به یادماندنی و تأثیرگذار از هر یک از مقاطع حکومت صفویه توی ذهنت به جا میگذارد.
سوالی که برایم مطرح شده است این است: اگر یکی از اساتید گروه تاریخ دانشگاه تهران در روزگار فعلی بخواهد کتابی با عنوان «سیاست و اقتصاد عصر صفوی» بنویسد به این سبک و سیاق خواهد نوشت؟ این قدر راحت و بیشیله و پیله قصه میگوید و روایت تعریف میکند؟ با اطمینان بالایی میگویم نه.
استاد فعلی دانشگاه ایرانی، اگر بخواهد همچه کتابی بنویسد میترسد که با قصه گفتن متهم شود به علمی نبودن. او سعی میکند در چهارچوب یک کار علمی دقیق مقدمهای بنویسد، بعد مروری بر ادبیات و کتابهای قبلی خواهد داشت. بیان مسئله میکند و بعد سعی میکند تمام یافتهها را دستهبندی کند و بر مبنای شیوهی کیفی فلان استاد فسیل یک قرن پیش آنها را به صورت راوی بیطرف و بدون قضاوت نقل کند. تمام زورش را میزند که جملهها مبادا خودمانی شوند و لحن علمی کارش دچار ضعف شود. زورش را میزند که حجم بخش حل مسئله زیاد نشود یک موقع. حتما از اصطلاحات خاص روشی هم استفاده میکند: تحلیل تماتیک مثلا. بعد هم یک نتیجهگیری میکند و کتابش را میدهد به رفیقش که انتشارات دارد. یک انتشارات مختص کتابهای علمی. مشتری این کتاب من خواهم بود؟ مسلما نه. مشتری این کتاب دانشجوی همان استاد و دانشجوی رفیق آن استاد خواهند بود که برای گرفتن نمره و مدرک فوق لیسانس یا دکترا باید این کتاب را بخوانند و الگوی خود قرار بدهند.
باستانی پاریزی کتاب «سیاست و اقتصاد عصر صفویه» را قبل از انقلاب نوشته. کتاب پر از ارجاعات به کتابهای دیگر است و مسلما پشتوانهی علمی بالایی دارد. اما وقتی میخوانیاش حس میکنی یک کتاب قصه داری میخوانی. جذاب و خواندنی و البته که یادگرفتنی... اما حس میکنم اگر باستانی پاریزی در روزگار کنونی بود هرگز کتابش را به این سبک نمینوشت.
به نظرم چرخهی پوچ دانشجو-استادی در ایران مانع از نوشته شدن مشابه این کتاب در روزگار کنونی است. اساتید دانشگاه به نفعشان است که به زبانی بنویسند که فقط خودشان از آن سر دربیاورند. چون بدین طریق میتوانند ادعای خاص بودن و معنادار بودن شغلشان را داشته باشند. آنها کمتر به سراغ مسائل واقعی میروند. بنابراین یک مسئلهی بیضرر از نظر سیاسی فرهنگی اجتماعی را برمیگزینند، آن را تئوریزه میکنند و آب و رنگی آکادمیک به آن میبخشند و منتشر میکنند. این کتابها و مقالات عموما به درد کسی نمیخورند. برای اینکه بیمخاطب نمانند آن را به خورد دانشجوی دوزاری خودشان میدهند. دانشجوی دوزاری هم برای گرفتن نمره میبیند که باید در آن چهارچوب کار کند. میخواند و فوقلیسانس می گیرد. میبیند جهان واقعی سختتر است. پس راه دکترا را در پیش میگیرد. او هم وارد همان بازی استادش میشود. برای معنادار شدن کارش باید چیزهایی علمگونه بنویسد. چیزهایی که فقط خودش و استادش از آن سر دربیاورند. قصه گفتن در این سیستم مهلکترین کار است. اولا اینکه وقتی قصه بگویی همه سر درمیآورند تو چی چی میگویی. بنابراین خاص بودن شغل و کارت زیر سوال میرود. ثانیا اینکه با قصه گفتن شأن و مقامت جلوی سایر اساتید رشتهی خودت پایین میآید و...
وقتی کتابهای خروجی از پایاننامههای دانشگاهی رشتههای علوم انسانی در این سالها را میخوانی و کتاب باستانی پاریزی را هم میخوانی متوجه میشوی که آموزش عالی ایران در ۲۰ سال اخیر چه بلایی بر سر علم آورده... بیخاصیت و به درد نخور کردن علم کمترین میوهی دانشگاههای ایران در طول سالیان اخیر بوده. کسی که از قصه گفتن فرار میکند و آن را کسر شأن میداند به حق که فقط به درد دانشگاههای فعلی ایران میخورد و لاغیر.
- ۴ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۵۲
- ۳۸۵ نمایش