پرسه زدن
آتلان را نگاه کردم. آتلان یعنی سوار اسبت شو و رهسپار شو. 60 دقیقه بود و عجیب بهم چسبید. خیالانگیز بودن مهمترین ویژگی یک فیلم خوب است. یک فیلم ممکن است نفسگیر باشد، ممکن است از همان دقیقهی اول تا آخر یقهات را بگیرد و با خودش هر جا میخواهد تو را خِرکش کند و ببرد و تو هم تحت تاثیرش قرار بگیری. یک فیلم ممکن است پر از صحنههای اعجابانگیز و غافلگیرکننده باشد. ولی اگر خیالانگیز نباشد آن فیلم فیلم تمام و کمالی نیست... یک فیلم خوب باید به تو بازیچهای بدهد برای خیال بازی... و آتلان خیالانگیز بود. ترکمنصحرای توی فیلم ترکمنصحرای فصلهای مختلف سال بود. از زمستان تا بهار. و سرشار بود از اسب... و مردهایی که از 7سالگی بر زین اسب بزرگ میشوند تا کهنسالی...
میدانی دقیقا کجای فیلم با من بازی کرد؟ آنجایی که علی میگفت اسبهای کورس باید صبح و عصر 10 کیلومتر گردش بروند. همانجایی که او سوار بر ایلحان لابهلای بوتهها و در دشت فراخ ترکمنصحرا هر روز 2 بار میتازید و میگشت. شغلش پرورش اسب بود. شغلش این بود که صبح و عصر سوار بر اسبهایش در ترکمنصحرا بتازد و برود و بیاید...
کار و شغل از آن چیزهاست که در مرکز زندگی هر آدمی قرار میگیرد. اولین سوالی که از آدم میشود این است که کارت چیست؟ این که جزء مهمی از شغلت این باشد که روزانه 20 کیلومتر در ترکمنصحرا در هواهای گوناگون، در دشتی که انگار بیپایان است و جادویی پرسه بزنی... خیالانگیز است. از آن چیزهاست که شاید تا مدتها هر روز هر روز بهش فکر کنی...
- ۲ نظر
- ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۱
- ۶۶۰ نمایش