ششششش
۲۹
مرداد
ازین دور تند بیهوده خوشم نمیآید. محمد میگوید خوب است، قشنگ است. ولی من خوش ندارم. مجال دوباره زندگی کردن را ندارم. آخر شبها فقط خواب است و حتی کتابهایم را هم نمیتوانم با دقت بخوانم. مجال فکر کردن را ندارم. البته میدانم که توی زندگیام هر وقت فکر کردهام گند زدهام. زیاد نباید فکر کنم. ولی نقشه کشیدن خیلی مهم است. خود را در موقعیتی تصور کردن خیلی مهم است. هر وقت خودم را در موقعیتی تصور کردهام، چند وقت بعدش در آن موقعیت بودهام. خودم هم میدانم عجیب است. ولی این طوری بوده است. ولی وقتی نمیتوانی تصویر بسازی، وقت و مجالی برای تصویر ساختن پیدا نمیکنی، حوادث فرمان را از دستت میدزدند. تصاویر ذهنی اگر نباشند، حوادث هستند که فرمان را در دست میگیرند و این بدترین اتفاق ممکن است...
- ۰ نظر
- ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۱
- ۱۰۱۹ نمایش