سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

جامعه‌ی آسفال

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

۱. کتاب «فرهنگ و تمدن کاریزی» دکتر محمدحسین پاپلی یزدی را خواندم. پاپلی یزدی در این کتاب می‌کوشد علاوه بر معرفی تاریخ و سازوکار قنات، آثار جانبی آن بر زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان را تشریح کند. گستره‌ی جغرافیایی قنات از ژاپن تا شمال آفریقا و جنوب اروپا و حتی شیلی را در برمی‌گیرد. اما از نظر پاپلی مهد اصلی قنات که تأثیری چند هزارساله بر کهن‌الگوهای فکری افراد درگیر با آن داشته ایران و حواشی کویرهای آن است. کتابی دوست‌داشتنی و کامل در باب قنات است که البته به نظرم می‌توانست حجم کمتری داشته باشد. از آن کتاب‌هاست که جا دارد یک پادکست ۶۰دقیقه‌ای در مورد آن ساخته شود و محتوای ارزشمندش را خلاصه و مختصر و مفید معرفی کند.
جلد کتاب اصلا جذاب نیست؛ ولی به گونه‌ای بسیار خوب خلاصه‌ی کتاب را بیان می‌کند. در وسط ما کاریز و سازوکار آن را داریم و در اطراف واژه‌هایی که کتاب از منظر آن‌ها به کاریز نگریسته یا این‌که کاریز باعث این نظرگاه‌ها در زیست جامعه‌ی ایرانی شده‌ است. 
یک جای کتاب پاپلی یزدی در مورد جامعه‌ی آسفال صحبت می‌کند و این نکته وجود کاریز باعث می‌شده تا جامعه‌ی ایران مرکزگرا نباشد. کاریز و قنات باعث شده است که ایران در گذشته به اصطلاح جامعه‌ی بی‌سر باشد:

«عده‌ای از دانشمندان فضا را حاصل و زاده‌ی حکومت‌مندی، سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و اقتصاد سیاسی حکومت‌ها می‌دانند. ما معتقدیم این حرف در عصر مدرن که دولت‌ها توان اعمال قدرت و ابزار کنترلی و نظارتی (نیروهای امنیتی، نظامی، انتظامی، زندان، و...) دائمی را دارند و در عین حال آموزش و پرورش و امور فرهنگی را در کنترل دارند تا حدی ممکن است. اما در عصر سنت چند هزار ساله این سازمندی‌ها و ساختارهای انسانی (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و...) و توافقات زیستی مردم است که سازه‌های انسانی و فرهنگ را می‌سازد. در حوزه‌ی فرهنگ و تمدن بحث از مشارکت افراد نمی‌کنیم، بحث از توافق برای زیستن می‌کنیم، آن هم توافقی چند هزار ساله. این توافق زیستن حاصل کار حکومت‌ها و یا حتی‌ نهادهای دینی-مذهبی نیست، بلکه ابتدا توسط مردم در طول قرن‌ها به وجود آمده، تبدیل به فرهنگ شده و سپس نهادهای دینی-مذهبی و حکومتی-دولتی، قومی-قبیله‌ای بر آن سوار شده و در آن تغییراتی داده‌اند. همین فرهنگ توافقی زیستن در حوزه‌ی کاریزی است که نیاز جامعه به آقابالاسر و دولت را بسیار کاهش می‌دهد تا مدیریت امور بتواند توسط خود مردم از طریق باورهای خودآگاه و ناخودآگاه فرهنگی انجام شود. مدلی که می‌توان جامعه‌ی آسفال و یا بی‌سر نام نهاد.
قنات یا کاریز مدلی از اداره‌ی سرزمین در مقیاس کوچک را ارائه می‌دهد که به دولت متمرکز تصدی‌گرا، به بوروکراسی به فئودال و ارباب بزرگ، به ایلخان و و ایل‌بیگی و به میراب اعظم و به ساختار اداری پیچیده نیاز ندارد. مردم به یک سری توافقات دقیق و ظریف نانوشته برای زیستن و اداره‌ی سرزمین و فضای جغرافیایی خود دست یافته بودند که بر مبنای مشارکت عمومی است. مدلی با حداقل مخارخ بالاسری و یا مخارج جاری اداری و کاغذبازی و بوروکراسی. این مدل همیشه در جستجوی صلح و آرامش است. به هیچ وجه در جست‌وجوی جنگ نبوده و نیست، چون با جنگ شدیدا آسیب می‌بیند. هیچ سرزمینی به اندازه‌ی سرزمین قناتی از جنگ آسیب نمی‌بیند. یعنی جنگ می‌تواند دست‌اورد چند هزار ساله برای استحصال آب را در ظرف چند روز نابود کند. با نبود آب کاریز کل سیستم شهری-روستایی، کشاورزی-دامداری و حمل و نقل در این محدوده‌ی جغرافیایی مضمحل می‌گردد. در محدوده‌ی تمدن کاریزی نه آب سطح قابل اهمیت است، نه باران و نه چشمه‌های طبیعی. وقتی آدم‌هایی در دل و حاشیه کویر ناچارند با اندک آب قنات زندگی کنند باید مواظب باشند که جنگ رخ ندهد... وقتی این امر در طول چند هزار سال طول بکشد مردمش هم دارای اخلاق مدارا و گفت‌وگو می‌شوند. هدیه‌شان هم به جهان گفت‌وگو است...» ص ۳۷ و ۳۸

۲. چند وقت پیش شهروز برایم فایل ترجمه‌ی یک مصاحبه با مشتاق‌خان را ایمیل کرد و گفت حتما بخوان. یک فایل صد صفحه‌ای بود که جعفر خیرخواهان آن را به فارسی ترجمه کرده بود. مشتاق‌خان استاد مطالعات توسعه‌ی دانشگاه سواس لندن است. اصل مصاحبه برای سایت ۸۰هزار ساعت بود. یکی از پادکست‌های این سایت بود. چند صفحه‌ی اول خلاصه‌ی حرف‌های مشتاق‌خان است و بعد هم خود ترجمه‌ی متن پادکست. به نظرم خواندن متن انگلیسی مصاحبه برای تقویت زبان هم که شده واجب است. مشتاق خان تجربه‌های زیادی در مطالعه‌ی شیوه‌های توسعه‌ی در کشورهای جهان سوم و اجرای سیاست‌ها دارد و چکیده‌ی مقالات و کتاب‌ها و تجربیاتش را در این مصاحبه بیان کرده است. یک جایی در همان خلاصه‌ی مصاحبه در مورد اجرای سیاست‌ها توسط دولت‌ها صحبت می‌شود و همان حکایت آشنای از قضا سرکنگبین صفرا فزود:

«سپس ناگهان متوجه میشوید عجب! آن سیاستی که در فلان کشور خیلی خوب عمل کرد در کشور دیگر فاجعه به بار آورد؛ همچنین اگر به تاریخ نگاه می‌کنید می‌بینید کشورهای متفاوتی که موفق شدند توسعه پیدا کنند سیاست‌های کاملا متفاوتی اجرا کرده بودند. این یک معما است اما وقتی به تعامل بین قوانین مصوب، قدرت اجرایی  نگاه می‌کنیم معما هر چه بیشتر قابل درک‌تر می‌شود: توجه به این نکته بسیار مهم که موفقیت سیاست‌ها، موفقیت نهادها و موفقیت قوانین به قابلیت‌ها، منافع، و قدرت بازیگران و اینکه این بازیگران چگونه از قوانین پیروی می‌کنند و آن سیاست‌ها را اجرا می‌کنند، وابسته است. زیرا هیچ سیاستی را به زور نمی‌توان بر مردمی که خواهان پیروی از آن نیستند تحمیل کرد.
این ایده که سیاست جعبه سیاه رازآلودی است که دولت فقط کافی است آن سیاست را اعلام کند و هرکس شروع به پیروی از آن خواهد کرد اشتباه محض است. هر دولت چیزی بیش از یک سازمان در بین بسیاری از سازمان‌ها در جامعه نیست. بین دولت‌ها، احزاب سیاسی، احزاب مخالف، اتحادیه‌های کارگری، کلیساها، مساجد، نظامیان، عامه مردم، سایر انواع دستگاه‌های اداری و دادگاه‌ها رابطه کنش و واکنش برقرار است ... همه آن‌ها تلاش می‌کنند تا بر برونداد این سیاست تأثیر بگذارند، اما آن را به صورت روزانه اجرا می‌کنند (که نکته بسیار مهمی است). اگر اکثریت گسترده سازمان‌ها و جامعه از نقض قوانین خرسند باشند و کارهای همدیگر را زیر نظر نگیرند، پس نباید انتظار داشت چنین سیاستی اجراشدنی باشد.
سیاست‌های موفق آن‌هایی هستند که دست‌کم چند بازیگر قدرتمند با آن همراهی می‌کنند ... اینجا به گمانم نیاز به دقت و احتیاط خیلی زیاد است که منظورمان از قدرت و قدرتمندان چیست، چون قدرتمندان فقط یک درصد بالایی جامعه نیستند. اینکه چه کسی قدرتمند است به سیاست مورد بحث بستگی دارد. در مورد برخی سیاست‌ها، قدرتمندان ساکنان درون یک روستا هستند. در مورد سیاست‌های دیگر، قدرتمندان کسانی هستند که بنگاه‌های بزرگ را اداره می‌کنند. اما هرکس که قانونی را نقض می‌کند باید از سوی کسانی که دقیقا به اندازه ناقضان قانون قدرتمند هستند زیر نظر گرفته شود. به همین دلیل در سنت انگلیسی حقوق عرفی، مفهوم قضاوت شدن از سوی همسنخ های شخص را داریم. معنای آن چیست؟ قضاوت شدن از سوی همسنخ‌های شخص یعنی در هر سطح از جامعه، سایر مردم و سایر سازمان‌ها وجود دارند که به اندازه آن شخص خاص قدرتمند هستند. اگر هر شخصی از سوی همسنخ‌های خود زیر نظر گرفته نشود، رفتار پیروی از قانون نخواهد داشت.
اشتباه محض است که گمان کنیم قانون همیشه باید از بالا اعمال شود و چیزی شبیه پلیس یا دستگاه اعمال قانون آن بالا نشسته است و هرکسی را زیر نظر گرفته و دیده‌بانی می‌کند و اگر قوانین را نقض کنید آن‌ها به سراغ‌تان خواهند آمد. آنچه اغلب فراموش می‌کنیم اینست که این نوع اعمال عمودی قانون زمانی نتیجه می‌دهد که ۹۹ درصد – یا دستکم ۹۰ درصد – اعمال قانون بدون آن اتفاق بیفتد. دستکم ۹۰ درصد اعمال قانون از طریق اعمال افقی قانون اتفاق می‌افتد یعنی توسط همسنخ‌هایی که در سطوح متفاوت جامعه هستند. وقتی می‌گوییم قدرتمندان، منظور آدم‌های مرتبط در آن سطح از فعالیت است که به اندازه کسانی که قوانین را نقض می‌کنند قدرتمند هستند. اگر در وضعیتی قرار داریم که همه‌ی آن کسانی که قانون را نقض می‌کنند علاقه‌مند به نقض قانون باشند، و تنها امکان زیر نظر گرفتن ناقضان قانون از سوی کسانی باشد که در سطوح پایین‌تر نسبت به آن‌ها از حیث قدرت هستند، یا اینکه فقط متکی به اعمال قانون از بیرون و بالا باشیم، در آن صورت به هیچ جا نمی‌رسید».

اصل حرف مشتاق‌خان توی این مصاحبه این است که توسعه‌ در یک جامعه به صورت افقی اتفاق می‌افتد و نه به صورت عمودی و دستور از بالا به پایین. یک جورهایی همان حرف جامعه‌ی آسفال و بی‌سر را با جزئیات بیشتر و مثال‌هایی از جاهای مختلف دنیا تشریح می‌کند.
۳. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های جنبش اعتراضی مهسا امینی را بدون سر و  بدون رهبر بودن آن عنوان کرده‌اند. ویژگی‌ای که در مورد جنبش‌های اعتراضی سالیان اخیر ایران نکته‌ی تازه‌ای نیست. از آن طرف هم می‌گویند در سالیان اخیر دولت‌ها قدرتمندتر از هر دوره‌ای در تاریخ شده‌اند و در کوچک‌ترین امور زندگی شهروندان اعمال نظر می‌کنند. ولی این احتمال را هم می‌دهند که با پیشرفت روزافزون تکنولوژی این حاکمیت بلامنازع و اعمال قدرت دولت‌ها بالاخره روندی کاهشی را طی کند. ایران گرفت و گیر زیاد دارد. در زمینه‌های مختلف نیاز به اصلاحات دارد. ضرورت بعضی از این اصلاحات را حتی دولت‌های ایران هم درک کرده‌اند، اما چون می‌خواهند به شکل دستور از بالا مسائل را حل کنند به جایی نمی‌رسند. به نظر می‌رسد راه توسعه‌ی افقی ایران نه از راه دولت که از راه خود همین مردم می‌گذرد و نکته‌ی جالبش این است که در کهن‌الگوهای فکری‌مان جامعه‌ی آسفال و بی‌سر را هم نهادینه داریم...


 

  • پیمان ..

نظرات (۱)

سلام 

 زیباکلام و دکتر علمداری بزرگترین علت وجود حکومت مرکزگرا رو که باعث ایجاد استبداد و قدرت بی حد حکومت در ایران میشود رو جغرافیای خشک و نیاز به قنوات برای زیست داخل روستاها و شهر های ایران میدونستند چرا که اساسا حفر و نگهداری از قنات کاری بسیار پیچیده و مشکل بوده و هست و از دست تعدادی روستایی بر نمی‌امده  پس حکومت مالک اصلی تمام قنوات بوده و از این راه مابقی حیات مردم رو هم در اختیار خودش داشته 

نظر شما چیست

پاسخ:
سلام

البته به نظرم حکومت مرکزگرا در تاریخ ایران جدیده و تا حتی پایان قاجار هم حکومت مرکزگرا نداشتیم. بله، یک دولت مرکزی وجود داشته. اما این دولت مرکزی با دولت‌های محلی در ارتباط بوده و مرکزگرایی به این شکل حاصل دوران رضاشاه و به نظر برخی واکنش حکومت ایران به بحران مالی ۱۹۲۹ آمریکا بوده.قبل از پهلوی دولت‌های محلی همه کاره بوده‌اند، حتی در دوره‌ی صفوی هم سقوط اصفهان را به تضعیف دولت‌های محلی در سیستان و کرمان ارتباط می‌دن.
پاپلی یزدی هم بر این باوره که حکومت‌ها در حفر و نگهداری از قنات‌ها کاره‌ای نبوده‌اند و فقط در بعضی مواقع تسهیلگری می‌کردند. چون ساخت یک قنات عموما چند صد سال زمان می‌برده و سهامداران قنات بوده‌اند که از طی چند نسل هزینه‌ها را تأمین می‌کرده‌اند تا رشته‌ی قنات طولانی‌تر و پرآب‌تر شود. در حقیقت این مردم و کسانی که از قنات‌ها بهره می‌برده‌اند بوده‌اند که تعیین‌کننده بوده‌اند و توی این نقل قول هم آمده که خیلی از قوانین را همین مردم به حکومت‌ها و ادیان و قومیت‌ها دیکته کرده‌اند.
مالکیت حکومت بر قنوات هم باز خیلی تازه است. پاپلی توی کتابش بحث می‌کند که اولین باری که یک حکومت بر قنات‌ها مالکیت پیدا کرده در دوران پهلوی اول و تصیب قانون قنوات بوده. که باز تا اواسط دهه‌ی ۴۰ اجرایی نشده. تا قبل از پهلوی اول مالکیت قنوات بر عهده‌ی سهامداران آن بوده. تقسیم ارزش هر قنات (اب آن) به سهامداران هم خودش شاهکار مهندسی است. مثلا قناتی که ۲۰۰۰ نفر سهامدار داشته در هفته به هر سهامدار فقط چند دقیقه آب می‌رسیده و تقسیم آب واقعا وظیفه‌ی دشواری بوده، کاری که اصلا دولت‌ها بر عهده نداشته‌اند. بعد از انقلاب هم مالکیت قنوات به خدا واگذار شد و اکثر قنات‌ها خشک شده‌اند. 
به نظرم زیباکلام قنات و نحوه‌ی کارکردش را نمی‌شناخته که این حرف رو زده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی