زمین سوخته
۱. بعد از اینکه نمایندهی مجلس اصفهانی در پاسخ به مشکل کمآبی گفت بروید دعا کنید که باران ببارد، اصفهانیها شروع کردند به جمع شدن در کف خشکیدهی زایندهرود و اعتراض به مشکل کمآبی. اول کم بودند و بعد زیاد و زیادتر شدند و پسر کوچولوی اصفهانی هم به نماد اعتراض اصفهانیها تبدیل شد. کوچولوی خوشسروزبانی که باارزشترین متاع تاریخ فلات ایران را از حکمرانان و مسئولین فعلی طلب میکرد. مسئولینی که بخشی از آب استان خشکیدهی اصفهان را به استانی خشکیدهتر (یزد) فرستادهاند و از آن طرف هم از الگوی توسعهی صنعتی دست نمیکشند.
۲. الگوی توسعهی صنعتی بعد از جنگ جهانی دوم در جهان راه افتاد. بعضی جهان اولیهای دلسوز فکر میکردند که جهان سومیها چون صنعت ندارند عقب افتادهاند. این ایده را به خورد خوشفکرهای جهانسومی هم میدادند که با خودکفایی و رشد صنعت است که استانداردهای زندگی را میتوانند بالا ببرند. بعد از سه دهه مشخص شد که تأکید خالی بر صنعتی شدن با خودش رانت و فساد وحشتناکی میآورد و امان زندگی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه را میبرد.بعد از آن گفتند دولت کوچک شود و اقتصاد بازار آزاد شود تا جهانسومیها هم طعم یک زندگی آدمیزادی را بچشند. اما آن هم بعد از یکی دو دهه اوضاع عدالت و فقر را بدتر کرد. بعدش گفتند چارهی کار در حکمرانی خوب است. اگر آدمهایی عاقل شاخصهایی درست و درمان را پی بگیرند همه چیز ممالک عقبافتاده درست میشود. اما... این روزها این که توسعه در هر جغرافیایی باید راه و مسیر خاص خودش را بپیماید یک امر اثباتشده است. اما چسبندگی ایدههای قدیمی در اذهان آدمها آن هم در کشوری مثل ایران وحشتناک است. هنوز هم در ایران آدمهایی فکر میکنند که فقط با صنعتی شدن میتوان پیشرفت کرد. اصفهانیهایی که به تنهایی از راه فرهنگ و زیباییهای هنری خودشان میتوانستند اندازهی یک کشور درآمد داشته باشند چسبیدند به فولاد مبارکه و صنعتی شدن. جاذبهی انگلیسی با لهجهی اصفهانی حرف زدن را رها کردند و چسبیدند به دود و دم فولاد و صنایع کوچک و بزرگ. تهراننشینان هم به به و چه چه راه انداختند که فولاد کالای مادر برای صنعت است و یزدیها هم افتادند دنبال ساخت کارخانه فولاد و صنایع کوچک و بزرگ. صنایعی که نه به هوای این شهرها میخورد نه به زمینشان و نه به آبشان...
۳. جایگاه ایران در اقتصاد جهانی روز به روز و سال به سال نزول کرده است. قبلا هم آش دهنسوزی نبود البته. نفت را که از ایران میگرفتی هیچ سهمی از اقتصاد دنیا نداشت. حالا هم با وجود فولاد و پتروشیمی باز هم سهمش عددی نیست. کوچک شده. آنقدر که حالا به راحتی به صورت همهجانبه تحریم میشود و در هیچ کجای دنیا آب از آب تکان نمیخورد. سرزمینی که در چهارراه دنیا بوده و با بده بستان هزاران سال خودش را سرپا نگه داشته بود حالا یک مرز کاملا بسته است که آرزوی حکمرانانش بودن در جغرافیایی گوشهای مثل کره شمالی است. اما نکتهی مضحک و دردناک این است: ایران با اینکه از نظر اقتصادی هیچ کخی نیست و اعداد و ارقام اقتصادش در حد یک کارخانهی متوسط چینی یا آمریکایی است، در زمینهی آلوده کردن دنیا و تولید گازهای گلخانهای جزء کشورهای تاپ دنیاست. همیشه در فهرست ۱۰ تا کشوری که کرهی زمین را دارند به گه میکشند نام ایران به چشم میخورد.
۴. کشاورزان و مردم اصفهان شاید در نگاه اول به بیآبی و معلوم نبودن کشت پاییزه اعتراض میکنند. اما در واقع دارند به شیوهی توسعهی شهر و استانشان اعتراض میکنند. دارند به شیوهی توسعهی استان بغلدستیشان اعتراض میکنند. دارند به شیوهی توسعهی کل ایران اعتراض میکنند. اما...
۵. نمیدانم کدام شیر پاک خوردهای شهرکردیها را به اعتراض و تظاهرات واداشته است. دیدند اصفهانیها دارند به انتقال آب به یزد اعتراض میکنند، آنها هم خودشان را محق دانستند که بگویند اصل این آب برای شما اصفهانیها هم نیست و ما توی سرچشمه نشستهایم و نباید آب ما به شما برسد. یک فرض میتواند این باشد که راه انداختن این جور اعتراضها کار خود ایران است برای اینکه صدای اصفهانیها را بخوابانند.به هر حال اصفهانیها بیشترین شهید را در جنگ ۸ سالهی ایران و عراق داشتند و همیشه قدرت مطالبهگری آنها از همهی اهالی دیگر ایران بیشتر بوده و اگر به چیزی اعتراض کنند تا به مطلوب نرسند دست برنمیدارند. باید زوری بالای زور آنها باشد و چه زوری بهتر از سرچشمهنشینان. یک فرض دیگر هم میتواند این باشد که واقعا این حرکت خودجوش بوده و شهرکردیها و چهارمحالیها هم میخواهند خودی نشان بدهند و از زیر سلطهی اصفهان بودن دربیایند...
تیم مارشال توی کتاب «در اسارت جغرافیا» در مورد ژئوپلتیک ایران مینویسد: «کوهستانی بودن ایران سبب شده که ایجاد اقتصادی بههمپیوسته در آن دشوار باشد، و نیز بدین معناست که این کشور دارای گروههای اقلیت متعددی است که هر یک ویژگیهای کاملا متمایزی دارند... تهران میداند که هیچ کس خیال حمله به ایران را ندارد، اما این را نیز میداند که دشمنان قدرتمندش میتوانند از اقلیتهایش استفاده کنند تا به نارضایتی دامن بزنند و به این ترتیب انقلاب اسلامیاش را به خطر بیندازند.»
هر چه قدر که میگذرد با تیم مارشال بیشتر همعقیده میشوم که بزرگترین تهدید برای ایران دشمن خارجی نیست. برخلاف چهارچوببندی مورد علاقهی خیلیها ایران دشمن خارجی ندارد. اما قومیتهایش میتوانند این کشور را به ویرانهای همچون بالکان تبدیل کنند. اینکه الگوهای توسعه در ایران غلط بوده و یک جایی باید از اشتباهات دست بردارند و اینکه ایران کشور خشکی است و باید نحوهی مصرف آبش را اصلاح کند، همگی قابل حلاند.اما اینکه این مشکلات به جنگ قومیتها علیه هم تبدیل شوند، ایران را به یک زمین سوخته تبدیل خواهد کرد...
درباره تونل بهشت آباد و عوارض زیست محیطی اش چیزی میدونید؟ شاید علت اعتراضات 7 ساله چهارمحالی ها به این شیوه نابودگرانه انتقال آب باشه