کشورهای مفسد فقیر
اقتصاد توسعه جذاب است: تعداد زیادی کشور و جوامع محلی مختلف وجود دارند که پیشرفت نکردهاند. چه کار کنیم که آنها هم پیشرفت کنند؟ از آن گرایشهای بسیار ملموس اقتصاد است. برای منی که جهانسومی به شمار میروم اقتصاد توسعه زیست روزمره است. چه اتفاقهایی باید بیفتد که ما هم درآمدمان بالا برود، فرهنگمان آدمیزادی شود و بتوانیم مثل آدمهای متمدن زندگی کنیم؟ این سؤال لایهلایه هم هست. منی که در شهر تهران زندگی میکنم وقتی به روستای پدریام میروم، چنان حجمی از آشفتگی و مشکلات پیشپاافتاده را میبینم که اندوهگین میشوم. اما وقتی به این فکر میکنم که برای حل این مشکلات پیشپاافتاده چه باید کرد آنوقت میفهمم که رها شدن روستا از آن مشکلات به همین راحتیها هم نیست. همین نسبت در بین کشورها هم هست. جهان اولیها به این فکر میکنند که چه کار کنیم که جهانسومیها هم پیشرفت کنند...
اصلاً چرا جهان اولیها به این سؤالات فکر میکنند؟ نگاه توطئه جو و سنتی ایرانی میگوید که آنها دنبال منابع و ثروتهای ما هستند. میخواهند به بهانهی رها کردن ما از «تلهی فقر» نفت و منابع ما را قاپ بزنند. ولی خب، دیگر همهمان میدانیم که این استدلال چه قدر خندهدار است. وقتی تصمیمگیرندگان کلان کشور دربهدر دنبال مشتری برای نفت و گازشان هستند دیگر سخیف بودن اینجور تفکر اثباتشده است.
جواب این سؤال را کتاب تبهکاران اقتصادی میدهد:
«ما نیز در کشورهای ثروتمند جهان از پسلرزههای جنگهای داخلی در کشورهای فقیر، که میتوانند ابعاد خطرناکی بیابند در امان نیستیم. کشورهای ناموفق در توسعه اقتصادی و جنگزده میتوانند به پناهگاههای امن و بدون قانونی برای جنایتکاران سازمانیافته بینالمللی و گروههای تروریست تبدیل شوند که از این کشورها برای فعالیتهای غیرقانونی در تجارت اسلحه، مواد مخدر و مواد معدنی کمیاب، ازجمله الماس، استفاده کنند و درآمدهای هنگفتی به چنگ آورند. کشورهایی نظیر افغانستان و کلمبیا هماکنون نقش پایگاههایی را برای قاچاقچیان بینالمللی مواد مخدر ایفا میکنند. گروههای وابسته به القاعده در سالهای دهه 1990 مراکزی را در سیرالئون و سودان راهاندازی کرده و در سالهای بعد در سومالی نیز مستقرشدهاند. کشورهایی که بر اثر ترور و خشونت به ویرانی کشیده میشوند خود به ویرانی سرزمینهای دیگر دامن میزنند. جنگهایی که در چاد جریان دارند صرفاً مسئلهی مردم چاد نیستند.» ص149
تبهکاران اقتصادی را ریموند فیسمن و ادوارد میگل در مورد فساد، خشونت و فقر ملتها نوشتهاند. یک دلیل دیگر جذابیت اقتصاد توسعه این است که پر است از داستان و تجربه. داستانها و تجربههایی از نقاط مختلف جهان. تبهکاران اقتصادی هم کتابی پر از داستان است. داستانهایی که هر کدام دنبال پاسخ به یک سؤال خاص در حوزهی اقتصاد توسعه هستند:
- فرزند یک رئیسجمهور بودن چه قدر میارزد؟
- چطور میشود میزان فساد روابط سیاسی در اقتصاد را اندازهگیری کرد؟ (داستان پر رئیسجمهور اندونزی)
- چگونه تعرفه بر کالاهای وارداتی باعث افزایش قاچاق و ویرانی بیشتر اقتصاد یک کشور میشود؟ (داستان قاچاقچی بزرگ چینی: لای چنگ زینگ)
- آیا فساد جزئی از فرهنگ اهالی یک کشور است؟ آیا کشورهایی که فساد ندارند به خاطر فرهنگشان است؟ چطور میشود این رابطه را سنجید؟ (داستان دیپلماتهای کشورهای مختلف در مقر سازمان ملل در نیویورک)
- آیا محیطزیست و خشکسالی عامل اصلی جنگهای داخلی در کشورهای مختلف نیست؟ (داستان کشور چاد و جنگهای داخلی کشورهای آفریقایی)
- چرا ژاپن بعد از حملات اتمی آمریکا و ویرانی کامل دوباره رشد کرد و ژاپن شد، اما عراق بعد از حملات آمریکا و نابودی کامل هیچوقت نتوانست دوباره روی پای خودش بایستد؟ (داستان کشور ژاپن و ویتنام)
- برای کمک به کشورهای جهان سوم باید به آنها پول داد یا به شکلگیری نهادها در آنها کمک کرد؟ کدام یک؟
و...
تبهکاران اقتصادی کتاب خیلی جذابی است. کتابی که خلاصه و چکیدهی تعداد زیادی پژوهش علمی در حوزهی اقتصاد سیاسی است. برای من هر فصل کتاب جذابیتهای خودش را داشت. ولی جذابترین بخش کتاب فصل شناخت فرهنگ فساد بود. جایی که فیسمن و میگل از 10 سال دادههای شهرداری نیویورک استفاده کرده بودند و یک کار اقتصادسنجی خیلی جذاب انجام داده بودند.
در نیویورک کارکنان و دیپلماتهای سازمان ملل از پرداخت جریمههای پارک ممنوع معافاند. هر جا بخواهند میتوانند ماشینشان را پارک کنند. شهرداری نیویورک آنها را جریمه میکند. اما آنها از پرداخت این جریمهها معافاند. شهرداری نیویورک دادههای این جریمهها را از سال 1997 ثبت کرده است. فیسمن و میگل این دادهها را برداشتند و محاسبه کردند که دیپلماتهای کدام کشورها بیشترین جریمه را داشتهاند. بعد این فهرست را مقایسه کردند با فهرست شاخصهای فسادپذیری کشورها... نعل به نعل بود. دقیقاً کشورهایی که شاخص فسادشان بالا بود دیپلماتهایشان هم اهل زیر پا گذاشتن قوانین راهنمایی رانندگی در شهر نیویورک بودند... نتیجهگیری فوقالعادهای بود...
یک بخش جذاب دیگر برایم رابطهی محیطزیست و وقوع جنگ و نزاع داخلی در کشورها بود. چیزی که توی ایران خودمان هم قابلمشاهده است. خشکسالی چگونه باعث افزایش نزاع و خشونت و جنگ داخلی میشود؟ داستان مفصلی دارد که کتاب تبهکاران اقتصادی بهدقت و مشروح آن را روایت میکند.