نامه نگاری
سلام
حال و احوالات اگر بخاهی: ۲ روز است که هیچ گهی نمیخورم. دچار ریزش پشم سینه شدهام. از اتاقم و به هم ریختگیاش (آن کتابهای درسی که آن گوشه تلنبار شدهاند. این سیمهای شارژر لپ تاپ و مودم و اسپیکر و آن رختخاب مچاله شده و آن کتابهای دسته دسته و...) متنفر شدهام. از انبوه کتابهای نخانده و کتابهای خاندهای که به محاق فراموشی رفتهاند به ملال رسیدهام. به این یقین رسیدهام که تا به اینجای زندگی آن چیزهایی که باید یاد میگرفتهام یاد نگرفتهام. احساس سرگردانی هم که همیشه بوده. احساس مطرود بودن همای ی ی بگی نگی دارم این روزها.
یک وقتهایی یک چیزهایی ناراحتم میکنند که خودم هم تعجبم میشود. نمیدانم. من آدم قابل احترامی نیستم حتم. آدمی نیستم که ارزش دعوت شدن و ارزش چه میدانم رفاقت و این حرفها داشته باشم. نخند. آن دو نفر هم دانشکدهای که دانشگاه یو بیاس کانادا پذیرش گرفته بودند دوشنبه روز پرواز کردند به سوی کانادا. خب من هم ۴ سال دانشگا رفتم و الان اینجایم و آنها هم ۴سال دانشگا رفتند و پیش به سوی جهانی دیگر. شب جمعهای مثل اینکه مهمانی شام داده بودند شریکی و ۵۰-۶۰نفر از هم دانشکدهایها دعوت بودند. طبعن وقتی اکثریت هم دانشکدهایها جایی جمع باشند من هم باخبر میشوم. ولی خب کسی من را داخل آدم حساب نکرده بود که تو هم باش و حالا که داریم از ایران میرویم یک حالی هم به تو داده باشیم. فردایش دیدمشان. چیزی نگفتم. دیپلماسی به خرج دادم و آرزوی موفقیت روزافزون کردم و گفتم مواظب خودتان باشید و بزرگتر شوید. همین. ولی به این فکر کردم که باید چه میکردم که رفیق باشم؟ خرخان بودند و اصلن در یک حال و هوای دیگری به سر میبردند. میدانی دارم چه میگویم؟ میخاهم بگویم وقتی ۴سال با یک آدمی سلام و علیک داشته باشی و بعد از ۴سال ببینی حتا یک اپسیلون فراتر از سلام و علیک فراتر نرفتهای یک جای کار مشکل دارد. نه اینکه من فراتر نرفته باشم. آدم سردی نیستم مرگ تو. یک وقتهایی به طرز خیلی شدید و دهشتناکی توی لاک خودم فرو میروم. ولی وقتی به کسی سلام میکنم وجود میگذارم. الکی سلام نمیکنم...
برای بار دوم «کلاه قرمزی و بچه ننه» را هم نگاه کردم. بار اول در آن چند روز بارانی بود. در سینمای کوچکِ شهری کوچک از خطهی شمال. سینمای جالبی که همه کارهاش یک زن و شوهر بودند. زن هم بلیط میفروخت هم مسئول بوفه بود. و مرد هم کنترلچی صندلیها بود و هم مسئول تمیزی سینما. سینمای شهر لنگرود. کلی خندیدم. آره. همچنان با کلاه قرمزی و پسرخاله در حد اوج لذت جن/سی حال میکنم. هنوز هم میخندم. این یکی از کلاه قرمزی و سروناز بهتر بود. به پای کلاه قرمزی و پسرخاله نمیرسید. ولی عالی بود باز هم به نظرم. بار دوم هم با حمید رفتیم نگاه کردیم. از آن سر تهران کشاندمش شرق تهران و رفتیم سینما ماندانا. تو راه برگشت تئوریهای تاریخ زدهی خودم را به خوردش دادم که قبول نمیکرد و قبول نکرد و نفهمیدم چرا. تازگیها «جامعهشناسی نخبه کشی» را هم خاندهام و عجیب از ایرانی جماعت نفرت زده شدهام...
بهش زنگ زده بودند که بیا یک نشریه کار کنیم در مورد طالقانی و این حرفها. من هم شروع کردم به غر زدن که جمع کنید بابا این کاسه کوزهها را. پرونده در مورد طالقانی. پرونده در مورد بازرگان. پرونده در مورد روشنفکری دینی. به درد عمهتان میخورد این پروندهها. اینجامعه تولید اصلیش آدمهایی مثل طالقانی و بازرگان نیستند. اینجامعه دیوث پروره. بیش از اینکه آدمیزاد تولید کنه قرمساقهایی مثل آقاخان نوری تولید میکنه. آدمهایی مثل امیرکبیر و مصدق و بازرگان و طالقانی و اینها اشتباهات اینجامعهاند. اینجامعه یک سیستمیه که تولید اصلیش اون جور آدمها نیستن. باید بشینید در مورد دیوثها و قرمساقهایی که اینجامعه و مردمش تربیت و تولید کردند و میکنند پرونده بنویسید. که چرا این جوری میشود؟!
بعد هم پای یک مصاحبه از رسول جعفریان را وسط کشیدم که تویش گفته بود شرایط امروز ایران شبیه اواخر دوران صفویه است. جایی که دولت برای مذهبی بودن و ماندن دست به هر غلطی میزد و خودش و دین و مردم را نابود میکرد. بعد هم یک نقل قول آوردم که: تاریخ سه تا سطح دارد. سطح اول همان تحولات سیاسی و اتفاقات است که توی روزنامهها و کتابهای تاریخ مینویسند. سطح دوم سطح میانی است که تا ۱۰۰سال تاثیر میگذارد. سطح سوم سطح تمدن و فرهنگ است که ۱۰۰۰سال دوام میآورد و همین است که پدر ما را درمی آورد.
مثال هم آوردم. از اینکه گشادی ایرانیها از زمان صفویه چطور ریشه دار شد؟ چطور شد که پرتقالیها در اوایل حکومت صفویها به جنوب ایران حمله کردند و جزیرهی هرمز را گرفتند و همه کارهی جنوب شدند و ایرانیها تا ۱۰۰سال هیچ کاری نکردند. نه حمله کردند. نه از مالیات دادن برای داد و ستد در خلیج فارس امتنا کردند. نه هیچ کاری. به گشادی خودشان ۱۰۰سال ننگ حضور بیگانه را پذیرفتند...
و بعد در مورد حل شدنهای خودمان در همین سیستم و میزان گشادی خودمان حرف زدیم و دیدیم خودمان خرابتر و فاسقتر از این حرفها شدهایم که بخاهیم کاری بکنیم و....
این چند روز ه تهران خلوت شده است. نه خیلی خلوت. ولی خوب است. به نظرم جمعیت تهران اگر همیشه به همین اندازه باشد درست و استاندارد است. خیابانها و بزرگراهها خلوتند. فقط این ایست بازرسیهای که فرت و فرت کار گذاشتهاند و یکهو خیابان را بستهاند و هی ماشینها را میپایند آزاردهنده است. درک نمیکنم راستش. تامین امنیت حضور سران کشورهای غیرمتعهد این طوری ممکن است؟ این طوری که مثلن به یک پراید گیر بدهند و همه جایش را بگردند (از صندوق عقب تا داشبوردش را). دنبال چه هستند آخر؟ مثلن یک پراید چه میتواند داشته باشد؟ میم چیز جالبی تعریف میکرد از همین روزها. یکی از فامیلهایشان سپاهی است. از آنها که توی سپاه یک کارهای هست. میگفت این بابا اسلحه هم دارد. یک روز صبح اسلحهاش را گذاشته توی جیب کتش. مجوزش را هم گذاشته روی طاقچهی خانهاش. سوار ماشینش شده و افتاده توی اتوبان تهران قزوین و بعد قزوین رشت و بعد هم تا رامسر رفته. با ۴۰۵ش هر کاری بگویی توی اتوبان کرده. لایی کشیده. ۱۵۰تا سرعت رفته. از راست سبقت گرفته. جلوی ماشینها پیچیده. هر نوع خطرآفرینی که بگویی با اسلحهی بدون مجوزی در جیب کرده و هیچ کس جلویش را نگرفته که حضرت آقا تو مخل امنیت ملی هستی. تو با این جور رانندگی و آن اسلحه در جیب تهدیدکنندهی امنیت ملی هستی. خودش با فرماندهان نیروی انتظامی تماس گرفته که چه غلطی دارید میکنید آخر؟ و تو بخان ازین مجمل...
چند روز پیش از پل عابر پیادهای پایین میآمدم که چشمم به یک آگهی تبلیغاتی افتاد. نوشته بود: «آموزش رانندگی ویژهی گواهینامه دارها... ساعتی ۶۵۰۰تومان».
میگویند امشب ماه بیلک و پیسترین رخ خودش را نشان آدمها میدهد. بروم بنشینم به تماشای ماه...
▒▒▒▒▒▒█▓▓█▒██▓▓▓██▒█▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓█▓▓▓▓▓▓▓█▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓█▓▓▓▓▓▓█▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓██▓▓▓▓▓██▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒█▓█▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒███▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒▒█▒▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▒▒▒▒▒▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓███▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓█▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓█▓▓▓█
▒▒██▓▓▓█▓▒▒▒██▒██▒▒▒▓█▓▓▓██
▒█▓▓▓▓█▓▓▒▒█▓▓█▓▓█▒▒▓▓█▓▓▓▓█
█▓██▓▓█▓▒▒▒█▓▓▓▓▓█▒▒▒▓█▓▓██▓█
█▓▓▓▓█▓▓▒▒▒▒█▓▓▓█▒▒▒▒▓▓█▓▓▓▓█
▒█▓▓▓█▓▓▒▒▒▒▒█▓█▒▒▒▒▒▓▓█▓▓▓█
▒▒████▓▓▒▒▒▒▒▒█▒▒▒▒▒▒▓▓████
▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒████▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓████
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█
وبت عالیهههههه