سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

بلوچستان ناآرام

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۸۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ

خبر ساده بود و تکان دهنده البته: دو انفجار انتحاری در مسجد جامع زاهدان ، جشن میلاد امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به کربلایی دیگر تبدیل کرد.

و مسجد جامع زاهدان در خیابان آزادی این شهر است و از آن نقاط مرکزی و شلوغ شهر. انفجار اول ساعت نه شب جلوی در ورودی و انفجار دوم که ضربه ی مهلک حادثه بود چند دقیقه بعد جلوی محوطه ی مسجد. و نتیجه هم 27کشته و بیش از سیصد نفر مجروح.

واکنش های زیادی در پی داشت این فاجعه ی تروریستی. می توانید بعضی هایش رااین جا بخوانید. چیزی که شاید رنج آورتر از خود فاجعه بود موضع گیری خیره سرانه ی سران و تحلیل های صداوسیمای جمهوری اسلامی بود. صداوسیما بلافاصله تحلیل و تفسیر راه انداخت که بله این، کار آمریکایی ها بوده و سر قضیه ی شهرام امیری حرص شان درآمده و زده اند ملت پاک و معصوم ما را لت و پار کرده اند. آن ها چشم دیدن موفقیت های ما را نداشته اند و می خواسته اند حال ما را بگیرند و خطیب نماز جمعه ی امروز تهران هم برگشته گفته که: "دست پلید آمریکا بار دیگر از آستین این عاملین خودفروخته بیرون آمد و حادثه دیگری را رقم زد... چون در قضیه شهرام امیری و آدم‌ربایی آشکار ایالت متحده حیثیت آمریکا بر باد رفته بود و هیچ کاری از وی ساخته نبود، حیثیت اطلاعاتی‌اش زیر سوال رفت و با افشاگری‌ها معلوم شد که این کشور (آمریکا) کشور دست پایینی است و خواستند که این شکست و فضاحت را با این جنایت تحت‌الشعاع قرار دهند که آن هم ناشی از ضعف سیاسی و بینشی آمریکا است."

واقعن نمی دانم آیا برای خطیب نماز جمعه ی تهران کشته شدن 27نفر معنایی دارد یا نه؟ جوری که ایشان و البته صداوسیمای دست نشانده ی هم قطاران ایشان آدمی به نام "شهرام امیری" را ارزشمندتر از این 27انسان می دانند و در تحلیل های شان از این فرد نام می برند اما از آن 27نفر...

اما چیزی که جالب بود و موضع گیری سران جمهوری اسلامی را بسیار بسیار دردناک تر و البته کاریکاتورتر می کند بیانیه ای بود که همان شب گروه جندالله در وبلاگ خودشان منتشر کردند و گفتند که این فاجعه ی تروریستی کار ما بوده. آن ها در بیانیه یشان اعلام کردند که دو عضو نوجوان گروه جندالله  محمد ریگی و مجاهدعبدالباسط ریگی  این عملیات انتحاری را در جمع ماموران سپاه که در حسینیه زاهدان مشغول برگزاری همایش روز پاسدار بودند انجام دادند.

دو عضو نوجوان گروه جندالله... آیا این دو نوجوان سرسپرده ی امریکا بودند؟ آیا آمریکا آن ها را خریده بود؟ با چه چیزی؟ با پول؟ با مقام؟ اصلن نوجوان پول و مقام را می فهمد؟ چه چیز آن دو نوجوان را واداشته بود که به خاطر کشتن یک عده انسان دیگر خودشان را هم به درک بفرستند؟ آیا چیزی به جز بنیادگرایی می تواند این چنین نیروی اراده و ایمانی به دو نوجوان بدهد؟ آیا چیزی جز عقاید می تواند انسان هایی را این چنین برانگیزاند؟ آیا به جز وهابیون مسلمانان دیگری می توانند این چنین در مغز و روح دو نوجوان نفوذ کنند که آن ها را راضی به عملیات انتحاری کنند؟...

خیلی ها می گفتند این حمله ی تروریستی واکنشی بود به اعدام عبدالمالک ریگی رهبر سابق جندالله در ایران در ۳۰خرداد. اما باید کمی افق دید را گسترده تر کرد. چه چیز باعث شد که در مملکت سیستان و بلوچستان عبدالمالک ریگی به وجود آید و آن طور رشد کند؟ چه چیزی باعث شده که راه عبدالمالک ریگی هنوز هم پابرجا باشد؟...

%%%

یکی از دوستان امروز توی صفحه ی گودرش متنی را نوشته بود که جان کلام چیزهایی است که می خواهم بگویم:

"تا وقتی مسجد مکی در سیستان و بلوچستان مثل یک دژ نظامی غیرقابل نفوذ با دلارهای سعودی در حال تولید و  تکثیر وهابیون است و جمهوری اسلامی کنار می ایستد و نظاره می کند تا خدای ناکرده وحدتش با سعودی های مشتاق وحدت خدشه دار نشود ریخته شدن خون های شیعیان اتفاق غیرقابل پیش بینی نیست..."

  • پیمان ..

نظرات (۱)

اوه چه خشنه اون دوستت!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی