مهدی سنایی
مهدی از سوئد برگشته بود. شام را با هم بودیم و سلمان و صابر و مهدی گل و احمد. بعد از دو سال برگشته بود. تعطیلات کریسمس. و سه سالی می شد که همدیگر را ندیده بودیم. و بعد از این مدت در اولین دیدار سخت در آغوش مان گرفت، تک تک مان را.
شام را با ما بود. و گفتنی ها زیاد داشت برای مان. آن قدر که بعد از شام وقتی رفتیم توی یکی از همان آلاچیق های طلاییه که چای خرما بخوریم هیچ کدام مان به ساعت مان نگاه نکردیم که دیر شده باشد شاید.
اول از سرمای سگی سوئد نالید. سرزمین همیشه سرد. و بعد از مردمان سردتر از هوایش. سوئد برای ما آن طور که او تصویر می کرد عجیب بود. دانشگاهی که در آن هیچ فعالیت سیاسی ای نباشد و دانشجوهایی که سیاست دغدغه شان نباشد برای مان دور از ذهن بود. می گفت تنها به یک دلیل دانشجوها آن جا تحصن می کنند و ان هم این که هوا آفتابی شود. همه شان جمع می شوند جلوی دانشکده و کیف شان را می گذارند زیر سرشان و دراز می کشند و از آفتاب نایاب حظ می برند. همین و همین. و بزرگ ترین دغدغه مردمش آب و هوا است و ما چه قدر خندیدیم به آن ها.آب و هوا؟! محیط زیست؟! و خزوخیل بازی هم که جزئی از وجودمان است و پرسیدن احوال دخترها و زن های سوئدی... و آزادی از نوع مطلق جنسی اش و... و چه قدر برای مان مسخره بود مملکتی که درجه بندی حق و حقوقش اول زن ها بعد بچه ها بعد سگ ها بعد گربه ها و بعد مردها بود...
الکترونیک می خواند آن جا. در گوتنبرگ. و من یادم رفت احوال کارخانه ی ولوو در شهرش را بپرسم.
می گفت آن جا ایرانی ها و عرب ها را از یک قماش می دانند. می گفت به آن ها می گویند کله سیاه. و چه قدر کله سیاه را تلخ گفت...
و پیدا بود که در آن دو سال به تک تک مان فکر کرده بود. خاطره ها مرور کرده بود. می گفت آن جا که بودم فقط به چیزهای خوب ایران فکر می کردم، به خاطره ها، دبیرستان مان، خندیدن هامان، این طرف آن طرف رفتن هامان. اما به محض این که رسیدم ایران، وقتی از فرودگاه امام خمینی سوار تاکسی شدم، وقتی توی اتوبان طرز رانندگی وحشیانه ی ایرانی ها را دیدم ضدحال خوردم، آن تصویر خوبی که از ایران توی ذهنم ساخته بودم شکست...
مردی شده بود برای خودش. قدوقامتش هم سوئدی شده بود. یک جورهایی از ما آب دیده تر می نمود. موقع شام از ما عکس انداخت. با این عکس در سوئد خاطره ها می بافد برای خودش...
در ضمن روش کسب درآمد جدیدی رو از اینترنت آموزش دادم که خیلی دردسرش کمتره از روشهای کلیکی . خوندنش ضرر نداره . یه سر بزنین
فعلا خدا حافظ