سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

24و25خرداد

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۰۸ ق.ظ

 

شانزده آذر. هژده تیر و حالا... بیست و چهار خرداد.

%%%

گیج می خورم. مثل مرغ سرکنده ام. به درودیوار می خورم . گاه بغض گلویم را می گیرد. گاه پراز نفرتی آتشین می شوم. گاه احساس گنگی می کنم و در همه ی این احوال نمی دانم خر چه کسی را بگیرم.باید فریاد بزنم. صدای کم حجمم توی گلویم فشرده شده، انگار که فنری فشرده شده باشد. باید فریاد بزنم. باید یقه ی کسی را بگیرم. باید توی چشم هایش نگاه کنم پاشنه ی دهنم را بکشم هرچه دلم می خواهد بر سرش فریاد بزنم...محمود...آنهایی که به محمود رای دادند...بسیج...حزب الله...رهبر...لاشخورها...گماشته های آن ور آبی...نمی دانم...نمی دانم...گیج می خورم...

%%%

وارد دانشکده ی فنی می شوم و سکوت مرگ آسایش میخکوبم می کند. فنی و سکوت؟! فنی بود و بچه های شلوغش. فنی بود و حرارتی که به محض ورود حسش می کردی. فنی بود و سروصدایی که به محض ورود می تراوید ازش. ولی حالا.... بوردها خالی اند. چندتا از بوردها با پارچه ی سیاه پوشانده شده اند. جلوی بورد انجمن می ایستم و همان طور که صدای "الله اکبر"های دو شب گذشته تو گوشم می پیچد تنها برگ کاغذ چسبانده شده به آن را می خوانم:

دانشجویان و دانشگاهیان عزیز

عصر روز یکشبه 24خرداد1388، پردیس دانشکده های فنی دانشگاه تهران شاهد وقایع و حوادث اسفباری بود که در تاریخ انقلاب اسلامی بی سابقه است. نیروهای لباس شخصی در حضور منفعل نیروهای انتظامی به زور وارد حریم دانشگاه شدند و سپس با شکستن درب و شیشه ها به ساختمان دانشکده ی فنی هجوم آورده و به ارعاب اساتید، دانشجویان و کارکنان و تخریب اموال دانشکده پرداختند و سپس با تهدید اساتید حاضر دانشجویانی را که برای امتحانات مشغول مطالعه و درس خواندن بودند به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و تعدادی را نیز دستگیر و با خود برده اند. دانشکده ی فنی  و دانشگاه تهران پس از واقعه ی 16آذر 1332 شاهد چنین هتک حرمتی به ساحت مقدس علم و دانش نبوده است. ورای پردیس دانشکده های فنی ضمن ابراز همدردی با دانشجویان و خانواده های آنان این اعمال غیرانسانی و هجوم خصمانه به کوی دانشگاه را به شدت محکوم می کند و خواستار بررسی جدی واقعه و شناسایی دستگیری و محاکمه ی مهاجمین است.

شورای پردیس داشکده های فنی

25/3/1388

سرم گیج می رود. فحش های رکیک زیر دندانم می جوم. می روم طبقه ی سوم، به سمت سایت. به سمت راهروی اساتید که می روم شتک های سیاهی را بردرودیوار می بینم که بعد می فهمم شتک های گاز اشک آور است. این جا، طبقه ی سوم دانشکده ی فنی، توی راهروی اساتید، جابه جا پر از نشانه های گاز اشک آور بر درودیوار است. فقط یکی ننداخته اند. سه چهارتا انداخته اند. بذای لحظه ای دو روز پیش دانشکده ی فنی را توی ذهنم می سازم و هول برم می دارد. صدای جیغ و فریاد. دویدن. بدو...بدووو...فرار. باطوم به دست ها به دنبال داشجوها در راهروها. صدای لباس شخصی ها:"خفه شید بزغاله ها"فرار دانشجوها از روی پله های دانشکده فنی به سمت اتاق های اساتید. انبوه شدن شان ر راهروی اتاق های اساتید. انتهای راهرو، پیرمرد سبیلوی مسئول سایت که با چشم های وق زده نگاه می کند. انبوه شدن دانشجوها در راهروها.  و بعد صدای پرتاب شدن یک قوطی بر کف راهرو. بعد صدای فش فش رهاشدن گاز اشک آور. دوباره صدای پرتاب شدن یک قوطی. دوباره فش فش رهاشدن گاز اشک آور."یاجده ی سادات". سوزش چشم ها. فرار. پیرمرد سبیلو دانشجوها را می بیند که می رمند و بعد از میان گازودود غول بیابانی ها را و... سریع در سایت را می بندد که وارد نشوند و کامپیوترها را با باطوم خردوخاکشیر نکنند و... این جا، طبقه ی سوم دانشکده ی فنی، توی راهروی اساتید، جابه جا پراز نشانه های گاز اشک آور بر درودیوار. یادم می افتد به 16 آذر 1332 و گزارش چمران از آن واقعه. یادم به این می افتد که آن زمان نیروهای گارد سلطنتی فقط وارد کریدور دانشکده فنی شدند و از پله ها بالا نرفتند. یعنی از طبقه ی هم کف بالاتر نرفتند. اما دوروز پیش...تا طبقه ی سوم دانشکده فنی هجوم برده بودند...بعدن قضیه این طور دستگیرم شد که دانشجوها در اعتراض به تقلب در انتخابات پشت درهای دانشگاه جمع می شدند و به این تقلب اعتراض می کرده اند. برای این توی انشگاه این کار را می کردند که نیروهای پلیس و امنیت اجازه ی ورود به  دانشگاه را نداشتند و آن ها جان شان در امان بود. شنبه این کار را کرده بودند. یکشنبه هم این کار را کرده اند ولی اغافل نیروهای لباس شخصی(انصار حزب الله) به زوروکتک زدن حراست وارد دانشگاه می شوند و دانشجوها را دنبال می کنند تا دانشکده ی فنی و بعد...

%%%

می رسم به سایت. اطلاعیه ی دیگری روی بورد کنار سایت است.

بسمه تعالی

اطلاعیه

با توجه به وقایع شامگاه یکشنبه 24خرداد 1388در دانشکده ی فنی و کوی دانشگاه برگزاری امتحانات نیمسال دوم 87-88 براساس درخواست های مکرر دانشجویان و اساتید لغو و تاریخ برگزاری امتحانات متعاقبا اعلام خواهد شد.

شورای پردیس دانشکده های فنی25/3/88

 

این همان خبری است که دیشب و امروز کله سحر اخبار به نقل از وزارت علوم پی در پی تکذیبش می کرد. البته بخش دومش را. بخش اولش که در سکوتی سنگین است، سنگین سنگین.

می نشینم پشت یکی از کامپیوترها و پیش به سوی ای میل ها...

دیروز توی خانه در مدت 45 دقیق توانسته بودم سه تا از ای میل ها را بخوانم!

آخرین ای میل برای دامون است. از بچه های ورودی 86.خوابگاهی است و خودش شاهد بوده و هست. فیلم فرستاده. فیلمی که خوابگاه کوی دانشگاه را روز دوشنبه 25خرداد نشان می داد. خردوخاکشیر شده بود. شیشه ای نمانده بود که ریزریز نشده باشد، دری نمانده بود که با لگد شکسته نشده باشد، اتاقی نمانده بود که به هم نریخته باشد. با مهدی نشستیم فیلم را دیدیم. فیلمی که صحنه هایش گویی برای مان آشنا بود. قبلن هم همچین چیزی دیده بودیم. منتها توی عکس ها. عکس های واقعه ی 18تیر1378. و اصلن فکر نمی کردیم که همچون حادثه ای بار دیگر تکرار شود، آن هم با وضعیتی ده ها برابر دهشتناک تر. مهدی صبح علی الطلوع رفته بود امیرآباد. می گفت بانک های امیرآباد را بهfداده اند، مخابرات امیرآباد را تخریب کرده اند. می گفت که امیرآباد هیچ موبایلی آنتن نمی دهد(وضعیتی که امروز در همه ی نقاط تهران به وقوع پیوسته). تلویزین زرت و زرت می گفت امتحان ها برگزار می شود و ما تلفنی خبردار بودیم که برگزار نمی شود و به هر حال احتیاط شرط عقل است و او رفته بود ببیند امتحان استاتیک برگزار می شود یا نه و...من هم خیر سرم برای امتحان آمده بودم درحالی که حتی یک خودکار هم با خودم نیاورده بودم چه برسد به ماشین حساب مهندسی و...فیلم وحشتناک بود. سری هم به یوتیوب زدیم. فیلتر بود. فیلترشکن. فیلم های دیگری را هم دیدیم. و بعد عکس ها.

و بعد ای میل های دو روز گذشت هام را به ترتیب باز کردم و بار دیگر خواندم. اولن ای میل را همان دامون فرستاده بود. ساعاتی بعدازحادثه. کله ی سحر25خرداد:

 

کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد.

 

در پی حمله نیروهای لباس شخصی و امنیتی به تجمع دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران، بیش از پانزده تن از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران در اثر اصابت گلوله به ایشان، به شدت مجروح شدند.تجمع دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران که از آغاز یکشنبه شب، بیست‌وچهارم خرداد ماه آغاز شده‌بود. با ورود نیروهای لباس شخصی و امنیتی به داخل کوی و مستقر شدن در ساختمان تخلیه‌شده بیست و سه می‌رود که به جنگی نابرابر تبدیل شود. نیروهای امنیتی که دور تا دور کوی را از ساعت نزدیک به 23 یکشنبه شب تحت اختیار دارند، چند بار برای ورود به کوی تلاش کردند که این تلاش با مقاومت دانشجویان ناکام ماند. اما پس از آغاز حمله تمام عیار نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه که با پرتاب نارنجک صوتی، گاز اشک‌آور و تیراندازی زمینی به تمام درهای کوی دانشگاه همراه بود، توانستند وارد کوی دانشگاه شوند و در ساختمان 23 مستقر شوند که از آغاز تجمع به علت عدم امنیت حداقلی از سوی دانشجویان ترک و کاملاً تخلیه شده ‌بود.این در حالی است که در جریان تلاش نیروهای امنیتی برای ورود به کوی و در حین درگیری میان نیروهای امنیتی لباس شخصی با دانشجویان، بیش از پانزده نفر از دانشجویان تنها به علت اصابت گلوله به شدت مجروح شدند. از میان مجروح‌شد‌گان، وضعیت دانشجویی به علت خونریزی از ناحیه گردن و صورت به شدت وخیم است. هم‌چنین دو مورد از تیرهای شلیک‌شده به صورت دانشجویان برخورد کرده‌است که یکی از دانشجویان از ناحیه چشم آسیب‌ دیده‌است و به گفته دانشجویان پزشکی حاضر در کوی، احتمال از دست دادن چشم وی زیاد است. دیگر تیرها به پا و بدن دانشجویان اصابت کرده‌است که منجر به جراحات و زخم‌های عمیق روی بدن آن‌ها شده‌است.به گفته دانشجویان نیروهای مهاجم به طور کامل مجهز هستند و هر گونه سلاح گرم و سرد در اختیار آن‌ها قرار گرفته‌است. که از جمله می‌توان به باتوم، چماق، نارنجک صوتی، گاز اشک‌آور و فلفل و تفنگ اشاره کرد. دانشجویان هم‌چنین از استفاده نیروهای مهاجم از نوع عجیبی گلوله پلاستیکی خبر می‌دهند که حالت ساچمه‌ای دارد و در حین اصابت با بدن، پوست بدن فرد را سوراخ‌ سوراخ می‌کند.درگیری‌ها در کوی دانشگاه در حالی ادامه دارد که تمامی نگهبانان و مسئولان کوی، خوابگاه دانشجویی دانشگاه تهران را ترک کرده‌اند و دانشجویان در محوطه کوی و در برابر نیروهای مهاجم کاملاً تنها هستند. این امر سبب شده‌است تمامی دانشجویان حاضر در کوی از شدت التهاب و نگرانی، علی‌رغم شدت و تداوم شلیک گاز اشک‌آور، نارنجک صوتی و گلوله‌های پلاستیکی، از اتاق‌ها و ساختمان‌های خود بیرون بیایند.

به گفته دانشجویان حاضر در کوی دانشگاه تهران، مجروح‌شدگان به شدت نیاز به تجهیزات پزشکی و انجام عملیات فوری پزشکی دارند،‌ با این حال نه تنها آمبولانسی در اختیار دانشجویان نیست که از کمک‌های اولیه نیز خبری نیست.درگیری‌ها در کوی دانشگاه تهران در حالی در ساعت 2 پس از بامداد ادامه دارد که شبکه موبایل در سراسر تهران برای بار دوم پس از اعلام نتایج انتخابات قطع شده‌است

خیلی دوست داشتم از زبان خودش این حادثه را می نوشت. ولی فنی جماعت حال و حوصله ی نوشتن را ندارد. وبعد ای میل محمد بود که پسرکاردرستی بود و از بچه های برق و بهش اعتماد داشتم که اگر به خبری اعتماد نداشته باشد این طوری نمی فرستدش:

 

استعفای دسته‌جمعی اساتید دانشگاه تهران در اعتراض به کشتار دانشجویان این دانشگاه

 

در پی حملات شب گذشته به کوی دانشگاه تهران و کشته شدن پنج تن از دانشجویان این دانشگاه، دکتر جبه‌دار مارالانی رئیس دانشکده برق و کامپیوتر پردیس دانشکده‌های فنی این دانشگاه از سمت خود استعفا داد.
جبه‌دار مارالانی که چهره ماندگار گرایش الکترونیک دانشکده برق است و پدر مهندسی برق ایران لقب گرفته‌است، عصر امروز از سمت خود کناره‌گیری کرد.وی از سال 81 رئیس دانشکده برق بوده است.دانشجویان خواهان استعفای فرهاد رهبر رئیس انتصابی دانشگاه تهران هستند و بی کفایتی او را در دفاع از کیان دانشگاه و جان دانشجویان محکوم می کنند.
این در حالی است که 119 تن دیگر از اساتید دانشگاه تهران نیز در پی حوادث شب گذشته که به هتک حرمت دانشگاه منجر شد، از سمت استادی خود کناره‌گیری کردند.
اسامی کشته‌شدگان شب گذشته حملات انصار حزب‌الله به کوی دانشگاه به شرح زیر است:
خانم‌ها مبینا احترامی و فاطمه براتی و آقایان کسری شرفی، کامبیز شعاعی و محسن ایمانی.
گفته می شود یکی از کشته شدگان رتبه 20 کنکور کارشناسی ارشد سال 88 در رشته برق بوده است.

 

با همین ای میل محمد بود که دیروز به عمق فاجعه پی بردم و قشنگ آن چه را پیش آمده بود تو ذهنم تصور کردم...

ای میل بعدی در مورد انصار حزب الله بود(یک اطلاعیه از آن ها):

اعتراض به راس فتنه در راهپیمایی روز جمعه

امت حزب الله راس فتنه را خوب می شناسند

آری امت همیشه در صحنه و هوشیار حزب الله راس فتنه انگیزان را به خوبی می شناسند و تا به حال نیز با رای 24میلیونی خود به رییس جمهور مکتبی و خادم ملت به هاشمی و تمامی فتنه گران و اغتشاشگران خیابانی نشان داده است که چگونه چشم فتنه را کور نموده اند و از این پس نیز با حضور خود در صحنه با پاسداری از آرمان ها، ارزش ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی اجازه نخواهند داد که بیش از این میراث گرانبهای امام راحل و شهیدان انقلاب اسلامی توسط طایفه ی قارون صفت و متکبر هاشمی رفسنجانی مورد غارت و تهدید قرار گیرد. لذا بدین وسیله برادران کوچک و خادمان شما در انصارحزب الله همگان را به انجام یک راهپیمایی اعتراض آمیز و تجمع در مقابل دفتر هاشمی رفسنجانی در ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام به منظور افشای ابعاد تازه تری از طرح های ناکام اغتشاش طلبان به شرح زیر دعوت می نماید:

زمان حرکت: پس از اقامه نماز جمعه مورخ29/3/88

مبدا حرکت: تقاطع خیابان طالقانی و وصال شیرازی

مقصد:ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع در خیابان ولیعصر پایین تر از خیابان آذربایجان

 

خونم به جوش آمده بود. زدم از سایت بیرون. بیش از هرزمانی دلم می خواست یقه ی یک کسی را بگیرم بگویم: تو...تو...باعث و بانی همه ی این کوفت وزهرمارها تویی . حالم از محمود احمدی نژاد به هم خورده بود. و حالم از هرکسی که به او رای داده بود. آتش را او روشن کرده بود و با حماقت هاش آتش را تیزتر کرده بود و حالا از کجا معلوم خود بی شرفش نبوده باشد که این طور کشته. مگر حزب لله طرفدار او نبود. مگر پرچم های زرد حزب الله تو تجمعات کوفتی او به اهتزاز درنمی آمد؟ رییس جمور مکتبی مگر او نبود؟ همین رییس جمهور شدن او بود که باعث شده بود انصار حزب الله قدرت بگیرند... باعث شده بود بگویند به پشتوانه ی رای بیست و چهار ملیونی... می خواستم یقه ی آن بیست و چهار میلیون را بگیرم بگویم: خون این پنج جوان تقدیم شما باد. ارزانی شما باد. خوشحال باشید. جوان هایتان قلع و قمع می شوند. خوشحال باشید. حقوق هایتان زیاد می شود. پول خوب گیرتان می آید. جوان می خواهید چه کار؟

یادم افتاد به حسن که می گفت چرا می گی کار احمدی نژاد بوده؟ اگر کار اون بود چرا تو این چهار سال هیچ اتفاقی نیفتاده بود؟ و نفرتم را برانگیخته بود داد زده بودم تو این چهار سال فقط خفقان بوده فقط توسری بوده کسی جرئت نطق کشیدن نداشته و حالا تو این چند روزه، هرکس که جرئت فریاد زدن پیدا کرده انصار حزب الله سرکوب می کند و با دوباره رییس جمهور شدن او بود که این گروهک لباس شخصی پیروی خط آقا قدرت گرفته... و راستش نمی توانستم با قاطعیت بگویم کار دکتر بوده. دلیل و سندهام قوی و متقن نبود. فقط باید یقه ی کسی را می گرفتم و هیچ کس نفرت انگیزتر از او پیدا نمی شد. حتی اگر کشتن آن پنج نفر و حمله به دانشکده فنی کار او نبوده باشد به هر حال او بوده که آتش را روشن کرده با همان مناظره هاش که کل انقلاب اسلامی را کثافت و دزد معرفی کرده بود و خودش را فرشته ... و حالا ای فرشته خون بریز، خون.

و حالا ای فرشته خون بریز، خون. 

و حالا ای فرشته خون بریز، خون.

می رسم به کریدور فنی. و بار دیگر سکوتش. زمهریرم می شود. می روم بیرون. روی برد جلوی دانشکده ی فنی سه تا اطلاعیه است به همراه یک شعر:

آن خس و خاشاک تویی

پست تر از خاک تویی

شور منم نور منم

عاشق رنجور منم

زور تویی کور تویی

هاله ی بی نور تویی

دلیر بی باک منم

مالک این خاک منم

و اطلاعیه ی سوم این است:

دانشگاهیان عزیز

تعرض به دانشگاه تهران(نماد آموزش عالی کشور) و کوی دانشجویان توسط گروهی متجاوز و ضرب و شتم دانشجویان عزیزی که دغدغه ای جز اعتلای دانشگاه و کشور را ندارند موجی از تاسف و تاثر در دل این جانب و تک تک دانشگاهیان را به دنبال داشت. ای جانب به عنوان رییس دانشگاه تهران ضمن دعوت همگان به آرامش از اعضای محترم هیئت علمی دعوت می نمایم در جلسه ی اعتراض به اقدامات فوق الذکر که از ساعت 8:30 روز سه شنبه 26/3/88 در محل مسجد دانشگاه تهران برگزار خواهد گردید حضور به هم برسانند.

فرهاد رهبر

رییس دانشگاه تهران

 

می روم به سمت مسجد. سر راه دختری روبان سیاهی به سمتم دراز می کند. می گیرمش.وارد مسجد می شوم. خیلی ها ایستاده اند. بچه های مکانیکی هم زیادند. چه سال بالایی چه هشتادوهفتی. مصطفا را می بینم. سلام می کنم. می خواهم باهاش دست بدهم. اما می گوید:آروم...یواش دست بده. و با چهارتا انگشتش بهم دست می دهد. و من کودن نمی فهمم چرا و بعد محمدحسین می گوید که مصطفا بدجور کتک خورده. یکی از همین موتوری های ترک باطوم به دست خوابانده اش کف پیاده رو و تا می خورده زده اش. آن قدر که حالا نمی تواند یک دست درست و حسابی بدهد. توی مسجد همه مغموم اند. چند نفری تکیه داده اند به دیوارها و مات شان برده. دختری کاغذهای یک بیانیه از میرحسین را بین جمعیت پخش می کند. محمد تی شرت سیاه پوشیده. استاد صالحی(استاد نقشه کشی ترم اول مان) از مسجد می آید بیرون. چهره اش نگران است. نگران تر از چهره ی من. توی مسجد استادها کیپ تا کیپ نشسته اند. می گویند استاد های دانشگاه های دیگر هم هستند. استادها کیپ تا کیپ نشسته اند و 24خرداد و حمله به دانشکده فنی را محکوم می کنند و هر از چندگاهی یکی از شاهدان می آید و از جنایت ها می گوید و...

%%%

قدیر زنگ می زند. اصلن خبر ندارد چه اتفاق هایی افتاده است. هیچ کس خبر ندارد. هیچ کس تو این مملکت خبر ندارد. برایش می گویم چه اتفاق هایی افتاده. می گوید چرا هیچ کس اینارو نمی گه؟ می گوید: اعتماد ملی باید می نوشت.

می گویم:نه، هیچ کدام ننوشته اند. هیچ کدام نگفته اند. هیچ کدام فریاد نزده اند...

  • پیمان ..

نظرات (۷)

  • سلمان کاوه نژاد
  • هوم! روایت خوبی بود. همه این روزا این شکلی اند.
    این جا ستاره ها همه خاموشند / این جا فرشته ها همه گریانند/ این جا شکوفه های گل مریم / بی قدرتر ز خار بیابان اتد / این جا نشسته بر سر دو راهی / دیو دروغ و ننگ و ریاکاری / در آسمان تیره نمی بینم / نوری ز صبح روشن بیداری _____________________________________________________________ Ama Emrooz Bekhatere Shookoofehaye gole maryamemoon ke ParPar Shodan Nemishe khamoosh moond.. be omide noori Ze Sobhe Roshane Bidari baraye hamee
    انقلابی دیگر!
    حرکتی دیگر!
    http://unire1918.info
    https://px.south-art.net.ru

    این دوتا تا حالا که دارم می فرستم هنوز کار می کنند.باز هم برات می فرستم.
    دمت گرم .
  • سلمان کاوه نژاد
  • عرض شود که بنده شدیدا اظهارات حضرتعالی را در مورد خودم تکذیب می کنم. استعفای جبه و اسامی کشته ها چاخان بود. والسلام
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی