ز
اسی کچل کرده بودی.با چهار موها رو تراشیده بودی و هشتادوهشت موهات تابلو شده بود.موهات دارن میریزن.خودت هم با غم گفتی.من هم موهای به جلو پف کردهام رو با دست عقب زدم. نشون دادم که من هم موهام دارن میریزن. ولی من کجا تو کجا؟ اسی دربهدر بود و موهای تیفوسیش. اسی دربهدر بود و فکل ژل زدهش. اسی من تو رو که میبینم شرمم میشه...حالم از کوچیکی و مزخرفی و حماقت خودم به هم میخوره...اسی آفتابسوخته شده بودی. بت گفتم: سفیدبرفی من چرا این رنگی شده؟ گفتی: زندگی سخته. شمرده نگفتی.و باحس و حال مثل فیلمها هم نگفتی. با حسی از خستگی هم نگفتی. مثل خود خودت گفتی...و دیوانهم کردی. نگاه کردم به چشمهات. برق عجیبی داشتند. میدرخشیدند. و من از چشمهات شرمم شد... به چشمهای خودم فکر کردم. به چشمهای کدر خودم فکر کردم و تمام دختروزنهایی که تو اون شهر کثیف و تو اون ج...کده دیده بودم و تمام آت و آشغال هایی که دیده بودم... شرمندهی اون چشمهات شدم...گفتی: سید دانشگا چه خبر؟ تو جزء اون معدود آدمایی هستی که بهم میگن سید. نمی دونم می دونی یانه. ..من گفتم: سلامتی. و نگفتم که اسی من شرمم میشه از دانشگاه برات بگم. اسی تو از من باهوشتری. تو مخت ده برابر من کار میکنه. تازه شم اصلن مثل من گشاد نیستی. اسی تو باید جای من رو اون صندلی های دانشگا می شستی. تو باید جای من درس می خوندی. نه حالا این طور بیفتی دنبال زندگی و زندگی هم بیپدر این قدر سخت تا کنه باهات...اسی بوی عرق میدادی. عرق بعد از کار. از بوی عرقت خیلی خوشم اومد. بوی عرقت بهم انرژی داد...نمیدونم گفتم برات یا نه. من از بوی عرق بعد از کار خیلی خوشم میاد. یه عرق دیگه ایه. عرق تابستونی بوی ترشیدگی میده. اما این عرق...از این عرق ها که کنی یعنی این که جون کندی. یعنی این که زحمت کشیدی. یعنی این که رنج کشیدی. و بوی عرقت جوری بود که من هم دلم خواست بوی عرق بدم...اسی بت گفتم:دعام کن. دعام کردی یانه؟!!...